بازگشت

وسيلة الخادم الي المخدوم در شرح صلوات چهارده معصوم


اللهم و صل و سلم علي الامام التاسع

و درود و صلوات ده، و سلام فرست بر امام نهم.

از اين جا شروع است در صلوات بر حضرت امام محمد تقي جواد عليه السلام كه امام نهم است. و او بعد از پدر خود حضرت امام رضا عليه السلام امام شد به نص از قبل پدر خود؛ و هيچ نزاعي ميان ما اماميه نيست در آن كه او بعد از علي بن موسي عليه السلام امام به حق است. و هنگامي كه پدرش وفات فرمود در طوس، او طفل بود. مأمون - عليه اللعنه - بعد از وفات پدر او را همراه خود به بغداد آورد. و آن حضرت در بغداد ساكن بود و آن جا وفات كرد.

الأواب السجاد، الفائق في الجود علي الأجواد

آن حضرت بازگردنده است به خداي تعالي در هر امري از امور، و بسيار سجده كننده است نزد حق تعالي.

و اين اشارت است به كثرت عبادت آن حضرت، چنان چه روايت كرده اند كه بعد از امام زين العابدين از ائمه، هيچ كس به كثرت عبادات آن حضرت نبوده و آن حضرت فايق و غالب است در بخشش بر همه بخشندگان. و اين اشارت است به كثرت عطاي



[ صفحه 250]



او؛ چنان چه روايت كرده اند كه آن حضرت در عطا و بخشش سرآمد روزگار بود تا به غايتي كه او را جواد لقب كرده اند. بحر از عطاي او قطره و باران از كرم او بهره داشت. پناه ضعيفان بود در وقت حاجات و ملاذ سائلان در عطيات.

مانح العطايا و الأوفاد لعامة العباد

آن حضرت بخشنده عطيه ها و بخششها است، از براي عامه بندگان خداي تعالي.

و اين اشارت است به عموم عطاي آن حضرت، چنان چه روايت كرده اند كه هرگز آستانه ي آن حضرت از سائلان و حاجت خواهان خالي نبودي؛ و آن حضرت بر روي عامه ي خلايق ابواب عطا و كرم بر گشودي و هيچ آفريده از درگاه احسان او محروم بازنگشتي و از عرب و عجم مردمان بر كنار خوان او آمدندي.

ماحي الغواية و العناد، قامع أرباب البغي و الفساد

آن حضرت محو كننده ي گمراهي و عناد است و بركننده خداوندان ظلم و فساد است. و اين اشارت است بدان كه آن حضرت ارباب بغي و فساد و اصحاب غوايت و عناد را به حجت هاي واضحه و براهين ساطعه قلع و قمع مي فرموده. روايت كرده اند كه چون مأمون خليفه، آن حضرت را داماد خود ساخت، هميشه آن حضرت را در مجلس خود حاضر ساختي و طوايف ارباب مذاهب مختلفه كه در مجلس مأمون حاضر شدندي، و در حقايق اعتقادات و مشكلات علوم بحث كردندي، آن حضرت ايشان را الزام كردي و حجت هاي ايشان را قلع و قمع كردي و جميع طوايف از آن حضرت استفاده كردندي و در حجت و برهان بر همه فايق آمدي مأمون در تعظيم و توقير آن حضرت دقيقه اي فرو گذاشت نكردي. روايت كرده اند كه نوبتي دختر مأمون نزد او آمد و از حضرت امام شكايت كرد كه او رعايت خاطر من نمي كند و كنيزان را بر من گزيده، مأمون با دختر گفت كه تو راضي نيستي كه من تو را تزويج كردم به بهترين خلايق از روي حسب و نسب؟ و حق تعالي كنيزان را بر او حلال كرده و او را در اختيار ايشان، اختيار است. [1] .



[ صفحه 251]



صاحب معالم الهداية و الارشاد الي سبل [2] الرشاد

آن حضرت صاحب نشانه هاي راهنمايي و ارشاد است به راههاي راستي و صلاح.

و اين اشارت است بدان كه آن حضرت مردمان را ارشاد به راه حق مي فرموده و به جانب مشكلات راه راست مي نموده؛ روايت كرده اند كه چون مأمون خليفه، آن حضرت را به بغداد آورد مدتي از حال آن حضرت غافل شد به واسطه ي اشتغال به مهمات، و آن حضرت طفل بود، نوبتي مأمون سوار بود و به شكار مي رفت، حضرت امام محمد تقي عليه السلام با جماعتي اطفال بر سر راه مأمون ايستاده بودند. چون موكب مأمون پيدا شد، طفلان همه بگريختند، حضرت امام بر جاي خود بايستاد، و اصلا از محل خود تجاوز نفرمود. مأمون از جلادت آن طفل تعجب كرد؛ پرسيد كه اي پسر! چرا چون طفلان گريختند تو باز ايستادي و هيچ خوف و انديشه نكردي؟ حضرت امام فرمود: راه تنگ نبود كه مركب تو نتواند گذشت و مرا ببايد رفت تا راه تو گشاده گردد و من از عدل تو امنم، زيرا كه مي دانم كه بي خيانتي جرمي، تو عقوبت نمي فرمايي؛ پس چرا از راه دور شوم و از تو بگريزم؟ مأمون گفت: تو پسر كيستي؟ گفت: پسر علي بن موسي ام. مأمون بسيار بگريست و در فراق حضرت امام علي عليه السلام جزع و اضطراب كرد و گفت: من دانستم كه مثل تو فرزندي رشيد نباشد الا از مثل علي بن موسي الرضا عليه السلام.

مأمون متوجه شكار شد، چون به صحرا رفت، بازي اشهب داشت، آن باز را جهت شكار مرغ رها كرد. باز در جوف هوا بالا رفت و زمانهاي بسيار، از چشم همه كس غايب شد و بعد از آن بازگشت و مرغي را شكار كرده بود كه تمامي اعضاي او گوشت بود و هيچ پر و بال نداشت و مثل آن مرغي كسي نديده بود، هر چند مأمون از مردم تفحص كرد كه حقيقت حال اين مرغ باز گويند هيچ كس را از حقيقت حال آن مرغ آگاهي نبود؛ مأمون از شكار بازگشت؛ حضرت امام محمدتقي در همان موضع ايستاده بود؛ مأمون گفت: اي پسر رضا! حقيقت حال اين مرغ چيست؟ حضرت امام



[ صفحه 252]



في الحال فرمود. پدران من مرا خبر داده اند؛ بدان كه حق تعالي در جوف هوا بحري آفريده همچنان چه در زمين درياها است. و بر آن دريا مرغانند همچنان چه مرغابيان آبهاي زمين. و باز خليفه از خلفا آن را صيد كند تا مردم عجايب قدرت الهي ببينند. و وصي رسول امين از حقيقت آن خبر دهد. مأمون چون اين سخن شنيد گفت: و الله كه تو پسر علي رضايي؛ و وارث علوم و معارف او تويي كه خداي تعالي شما را و اهل بيت شما را به علوم و خصايصي مخصوص ساخته كه ديگران از آن بهره ندارند. [3] .

پس آن حضرت را همراه به دارالخلافه برد و از مشكلات جميع علوم از آن حضرت سؤالها كرد و آن حضرت با وجود صغر سن از جميع آن علوم جوابها داد و هر چه استكشاف كردند از عهده ي آن بيرون آمد و از ديگر علوم غيبيه امور غريبه، ايشان را آگاه گردانيد. و مأمون و ساير خلايق دانستند كه آن حضرت وصي پدر خود است. پس مأمون مجلسي عظيم ترتيب كرد و مردمان را جمع گردانيد و دختر خود را در نكاح آن حضرت در آورد؛ و گفته اند در دارالخلافه جشني بدان آراستگي ترتيب نكرده اند. و از جمله در مجلس عقد نكاح، جهت عطر مجلسي طشتي [4] به غايت بزرگ از نقره و به طلا اندوده و مرصع ساخته مالامال از عبير و ساير طيب ها حاضر گردانيد تا جميع خلايق خود را بدان معطر ساختند و عطر به ذخيره برداشتند و مأمون خود خطبه خواند و دختر خود را به نكاح حضرت امام در آورد و مهر دختر خود را پانصد درهم كرد و همچو مهر حضرت فاطمه عليهاالسلام. [5] .

المقتبس من نور علومه [6] الافراد من الابدال و الأوتاد

آن حضرت اقتباس كننده است از نور علم هاي او يكان يكان از ابدال اولياء و اوتاد عالم.



[ صفحه 253]



و اين اشارت است بدان چه از خصايص ائمه هدي است كه جميع افراد ابدال و اوتاد عالم كه نظم و حفظ عالم در عهده ي ايشان است از ائمه اقتباس علوم و معارف مي نمايد و آن حضرت را بدان مزيد اختصاصي هست. چنان چه روايت كرده اند، كه اوليا و اوتاد زمان آن حضرت از او در حقايق علوم و معارف استفاضه و استفاده مي نموده اند.

أبي جعفر محمد التقي الجواد ابن علي الرضا

كنيت آن حضرت ابوجعفر است و آن حضرت را اولاد بود؛ و بزرگتر ايشان علي نقي هادي است كه بعد از آن حضرت، امام بود و مادر آن حضرت ام الولد بود و حضرت امام علي نيز از ام الولد متولد شد، نه از دختر مأمون. و از القاب آن حضرت يكي جواد است زيرا كه از بسياري جود در زمان خود منفرد بوده و در عطا و كرم. و از جمله القاب آن حضرت تقي است. يعني پرهيزكار و اگر چه تمامي ائمه معصومين در كمال تقوا بوده اند فاما آن حضرت بدين وصف عظيم مزيد اشتهاري داشته.

ساكن روضة الجنة بأنعم العيش، المقبور عند جده بمقابر قريش

آن حضرت ساكن روضه بهشت است به خوشترين عيشي و حياتي و دفن كرده شده است نزد جد خود حضرت امام موسي كاظم عليه السلام در مقابر قريش كه مرقد مطهر حضرت امام است.

و در سبب وفات آن حضرت خلاف كرده اند؛ بعضي بر آنند كه آن حضرت را زهر دادند و همچنين جميع ائمه هدي را شهيد كرده اند و از بعضي ائمه روايت كرده اند كه او فرمود: ما منا الا قد سم [7] يعني هيچ يك از ما نيست الا آن كه او را زهر داده اند. و بعضي برآنند كه آن حضرت به موت خود وفات فرمود.

و سن مبارك آن حضرت به چهل نرسيده! ولادت آن حضرت در ماه رمضان بود سنه خمس و تسعين و مائه، در هفدهم ماه شب جمعه بوده. و بعضي گويند در نصف



[ صفحه 254]



ماه شب جمعه. و بعضي گويند ولادت آن حضرت روز جمعه دهم رجب بوده و وفات آن حضرت در بغداد آخر ذي قعده سنه عشرين و مأتين. گويند سن مبارك آن حضرت بيست و پنج سال بود و قبر مبارك آن حضرت ملصق به قبر جد او است امام موسي عليه السلام در جانب غربي بغداد و آن روضه اي است مشهور و قبه اي است متلألي ء از بها و نور و جنتي است از نعيم فيض الهي معمور.

اللهم صل علي سيدنا محمد و آل سيدنا سيما الامام السجاد محمد تقي الجواد


***

[1] كشف الغمه، ج 2 ص 358.

[2] در «غ»: سبيل.

[3] المناقب، ابن شهر آشوب ج 4 صص 389 - 388؛ كشف الغمه ج 2 ص 342، الفصول المهمه صص 252 - 253؛ درباره ي اين خبر و درستي آن مسايل چندي مطرح شده كه استاد علامه سيد جعفر مرتضي بدان پرداخته است؛ نك: الحياة السياسية للامام الجواد عليه السلام صص 68 - 75 (بيروت 1985).

[4] در اصل: كشتي.

[5] نك: كشف الغمه، ج 2 صص 355 - 356.

[6] در «غ»: علمه.

[7] بحارالانوار، ج 27 ص 209 (عن الصادق عليه السلام: و الله ما منا الا مقتول شهيد)؛ ص 214 (عن الرضا عليه السلام ما منا الا مقتول) و نك: ص 217.