بازگشت

ذكر اولاد حضرت جواد


بدان كه سيد فاضل نسابه سيد ضامن بن شد قم حسيني مدني در تحفة الأزهار في نسب ابناء الأئمة الأطهار عليهم السلام فرموده كه حضرت جواد عليه السلام را چهار پسر بود، ابوالحسن امام علي النقي عليه السلام و ابواحمد موسي مبرقع و ابواحمد حسين و ابوموسي عمران و دختران آن حضرت فاطمه و خديجه و ام كلثوم و حكيمه بود و مادر ايشان ام ولدي بود كه سمانه ي مغربيه مي گفتند و از ام الفضل دختر مأمون حضرت جواد عليه السلام فرزندي نداشت و عقب آن حضرت منحصر از دو پسر: امام علي النقي عليه السلام و ابواحمد موسي.

مؤلف گويد كه از تاريخ قم ظاهر مي شود كه زينب و ام محمد و ميمونه نيز دختران حضرت جواد عليه السلام بوده اند، و شيخ مفيد در دختران حضرت جواد عليه السلام دختري امامه نام ذكر كرده و بالجمله موسي مبرقع جد سادات رضويه است و رشته اولادش تا به حال به حمدالله منقطع نگشته و بسياري از سادات نسب ايشان به او منتهي مي شود و او اول كسي است كه از سادت رضويه به قم وارد شد در سنه ي دويست و پنجاه و شش، و پيوسته بر روي خود برقع گذاشته بود و لهذا او را موسي مبرقع گويند و چون وارد شد بزرگان عرب از اهل قم او را از قم بيرون كردند و به كاشان رفت چون به كاشان رسيد احمد بن عبدالعزيز بن دلف عجلي او را اكرام كرد و خلعتهاي بسيار و مركبها بدو بخشيد و مقرر كرد كه هر سال يكهزار



[ صفحه 619]



مثقال طلا با يك اسب مسرج به او بدهد لكن رؤساي عرب از اهل قم پس از آن پشيمان شده به خدمتش شتافتند او از او اعتذار خواسته مكرما به قم واردش ساختند و گرامي داشتند او را و حال موسي در قم نيكو شد تا آنكه از مال خود قريه ها و مزارعي خريد. پس از آن وارد شدند بر او خواهرانش زينب و ام محمد و ميمونه دختران حضرت جواد عليه السلام و از پس ايشان بريهه دختر موسي آمد و تمام ايشان در قم وفات يافتند و نزد فاطمه عليهاالسلام مدفون شدند. و زينب همان است كه بر قبر حضرت معصومه عليهاالسلام قبه اي بنا كرد پس از آن كه سقفي بر قبرش بنا كرده بودند از حصير و بوريا. [1] و موسي شب چهارشنبه روز آخر ماه ارديبهشت دو روز به آخر ماه ربيع الأخر مانده سال دويست و نود و شش از دار دنيا رفت و امير قم عباس بن عمرو غنوي بر وي نماز كرد و مدفون شد در موضعي كه الحال معروف است قبرش چنانچه در تاريخ قم ذكر شده، و سيد ضامن بن شدقم فرموده كه موسي مبرقع مدفون شد به قم در خانه ي معروف به خانه ي محمد بن الحسن بن ابي خالد اشعري ملقب به شنبوله.

فقير گويد كه اين محمد بن الحسن يكي از رواة قم و از اصحاب حضرت امام رضا عليه السلام و وصي سعد بن سعد احوص اشعري قم بوده و الحال آن موضع معروف است به محله ي موسويان و در آنجا دو بقعه است يكي كوچك كه در او دو صورت قبر است يكي قبر موسي مبرقع است و ديگر قبر احمد بن محمد بن احمد بن موسي است و اما بقعه ي بزرگ كه موسوم به چهل اختران است و در كتيبه ي آن اسم شاه طهماسب است به تاريخ نهصد و پنجاه و سه، اول كسي كه در آن دفن شد محمد بن موسي مبرقع بوده بعد از او زوجه ي او بريهه دختر جعفر بن امام علي نقي عليه السلام به جنب شوهرش دفن شد و برادرانش يحيي صوفي و ابراهيم پسران جعفر به قم آمدند ارث بريهه گرفتند، ابراهيم رفت و يحيي صوفي به قم ماند و در ميدان زكريا بن آدم به نزديك مشهد حمزة بن موسي جعفر عليه السلام وطن و



[ صفحه 620]



مقام گرفت و در جنب محمد بن موسي و نزديكي قبر او قبور جماعتي از علويين و سادات است از جمله زينب دختر موسي و ام محمد بنت موسي و ابوعلي محمد بن احمد بن موسي با دختران او فاطمه و بريهه و ام سلمه و ام كلثوم و غير ايشان از علويات و فاطميات كه تمامي از اعقاب و ذراري موسي مبرقع مي باشند و در آن محل دفنند و محمد بن احمد بن موسي كه او را ابوعلي و ابوجعفر نيز گويند مردي بود فاضل و بغايت پرهيزكار و خوش محاوره و نيكو منظر و فصيح و دانا و عاقل و در تحفة الأزهار است كه او ملقب به اعرج بود و رئيس و نقيب بود در قم و امارت حاج با او بود، و بالجمله نقل است كه والي قم را تشبيه به ائمه كرده در فضل و او را قابل امامت مي دانسته. و وفات او در سيم ربيع الأول سنه سيصد و پانزده واقع شد و در مقبره ي محمد بن موسي مدفون شد.

و در تحفة الأزهار است كه موسي مبرقع را پنج پسر بود. ابوالقاسم حسين و علي و احمد و محمد و جعفر، و احمد بن موسي مبرقع را سه پسر بود، عبيدالله و ابوجعفر محمد اعرج و ابوحمزه جعفر، و صاحب عمدة الطالب گفته كه اولاد موسي مبرقع از پسرش احمد بن موسي است و اولاد احمد از پسرش محمد اعرج است و البقية في ولده لابنه ابيعبدالله احمد نقيب قم.

مؤلف گويد كه ابوعبدالله احمد بن محمد اعرج مذكور سيدي جليل القدر عظيم الشأن رفيع المنزله و رئيس و نقيب بوده در قم و مردي، متنسك و متعبد و به دلهاي مردم نزديك و مردي سخي و كريم و واسع الجاه بوده. ولادتش در قم واقع شده سنه سيصد و يازده، و در ماه صفر سنه سيصد و پنجاه و هشت وفات كرد و به وفات او مردم قم را مصيبتي تمام بوده است، و او است كه با موسي دفن شده نه احمد بن موسي مبرقع زيرا كه آمدن او به قم معلوم نيست، و او را چهار پسر [2] بوده



[ صفحه 621]



ابوعلي محمد و ابوالحسن موسي و ابوالقاسم علي و ابومحمد الحسن و چهار دختر بوده، و پسران او بعد از وفات پدر قصد حضرت ركن الدوله كردند به شهر ري، ركن الدوله ايشان را تسلي داد و بفرمود جانب ايشان را رعايت كنند و خراج بر املاك ايشان ننهند، پس از آن بازگرديدند به قم. پس از آن ابوعلي محمد به خراسان رفت، مردم خراسان او را اكرام و اعزاز نمودن و به خراسان مقيم بود تا آنكه كشته شد يا وفات كرد و ابوالقاسم علي نيز به خراسان رفت و در طوس وطن گرفت و ابوالحسن موسي به قم ماند و به كار بار برادرش ابي محمد و خواهرانش قيام نمود و املاكي كه از پدرش باز مانده بود به دست آورد و آنچه به رهن بود از رهن بيرون آورد و سيرت او نيكو بود و با مردم قم به وجه احسن زندگاني كرد و حقوق ايشان را رعايت نمود، پس اهل قم به صحبت او ميل كردند و او سرور و رئيس ايشان شد و در سنه ي سيصد و هفتاد به حج رفت و چون به مدينه آمد بر پسر عمان خود شفقت نمود و ايشان را خلعت و عطا بخشيد پس او را شكر بسيار نمودند پس به قم مراجعت نمود مردم قم به قدوم او شادي نمودند و بر سر كوچه ها و محله ها آئين بستند و صاحب بن عباد نامه اي به او نوشت و او را تهنيت گفت.

و بالجمله ابوالحسن موسي مذكور سيدي فاضل و متواضع و سهل الجانب بود و نقابت سادات قم و نواحي آن بدو مفوض بوده است و قسمات و وظايف و رسوم و مرسومات و مشاهرات سادات آبه و قم و كاشان و خور زن مجموع به دست و اختيار و فرمان او بوده است و عدد ايشان در آن زمان از مردان و طفلان سيصد و سي و يك نفر بوده است و وظيفه ي هر يك از ايشان در هر ماهي سي من نان و ده درم نقره بوده است و هر كس از ايشان كه وفات يافته است نام او از كتاب مشاهره طرح كرده اند و نام آن كس از ايشان كه در وجود آمده است به جاي او نوشته اند و ابوالحسن موسي را چند پسر بوده از جمله ابوجعفر است كه داماد ذوالكفايتين ابوالفتح علي بن محمد بن الحسين بن العميدات كه وزير ركن الدوله ي ديلمي است و من در كتب خود ترجمه ي او و والدش ابوالفضل بن عميد را نگاشته ام. و ديگر از اولاد ابوالحسن موسي است عالم جليل السيد ابوالفتح عبيدالله بن موسي مذكور



[ صفحه 622]



كه شيخ منتخب الدين در فهرست اسم او را برده و فرموده كه او ثقه و پرهيزكار و فاضل و راوي اخبار ائمه ي عليهم السلام است و از تصانيف او است كتاب انساب سادات و كتابي در احكام حلال و حرام و كتابي در مذاهب مختلفه، خبر داد مرا به آن كتابها جماعتي از ثقات از شيخ مفيد نيشابوري از او و معلوم باشد كه غير از مفيد نيشابوري برادرش عالم جليل ابوسعيد محمد بن احمد نيشابوري جد شيخ ابوالفتوح رازي نيز از سيد عبدالله مذكور روايت مي كند. و بدانكه اولاد و ذريه ي موسي مبرقع غالبا در ري و قم بودند و از آنجا به قزوين و همدان و خراسان و كشمير و هندوستان و ساير بلاد منتشر شدند، و الآن در بلاد شيعه از اعظم و اعز طوائف سادات و اشرافند.

قاضي نورالله در مجالس فرموده، رضويه نسب شريف سادات عظام رضويه ي مشهد مقدس منور و سادات رضويه قم مجموع به ابي عبدالله احمد نقيب قم ابن محمد الأعرج ابن احمد موسي المبرقع بن الأمام محمدتقي عليه السلام منتهي مي شود و سيد نقيب امير شمس الدين محمد كه به سيزده واسطه به ابي عبدالله احمد نقيب قم مي رسد، و در زمان سلطنت ميرزا شاهرخ از مدينه ي قم به مشهد مقدس منور آمد، و ميرزا ابوطالب مشهور از اولاد امجاد او است و مدتي بنا بر تفويض پادشاه مغفور به حكومت ولايت تبريز اشتغال داشت و الحال فرزندان و برادرزادگان او در مشهد مقدس رضوي در كمال حشمت و شوكت ساكنند انتهي.

و بدانكه منتهي مي شود به ابي عبدالله احمد نقيب قم مذكور سيد اجل السيد محمد بن سيد رضي الدين محمد بن سيد مجدالدين علي بن سيد رضي الدين محمد بن پادشاه بن ابوالقاسم بن ميسره بن ابوالفضل بن بندار بن مير عيسي بن ابي محمد جعفر بن علي بن ابي محمد بن احمد بن محمد الأعرج بن احمد بن موسي المبرقع بن الأمام الجواد عليه السلام است كه قاضي نورالله در حق او فرموده كه او سيد فاضل عالي مقدار بود والد بزرگوار او در زمان سلطان حسين ميرزا از قم به مشهد مقدس رضوي انتقال فرمود و او در اينجا به افاده ي علوم دين و ترويج مذهب آباء طاهرين اشتغال مي فرمود و شيخ محمد بن ابي جمهور به خدمت



[ صفحه 623]



او رسيده و با او طريق معاشرت ورزيده و بعضي از تصانيف شريفه ي خود را به نام آن سيد بزرگوار مزين ساخته و در ايام مجاورت مشهد مقدس به يمن حمايت او با علماي مخالفين بحثهاي متين پيش برده و الحال از اولاد ايشان سيد متقي، عامل معني، انسان كامل، صاحب طهارت ملكي، ثمره ي حديقه ي فدكي، امير محمدجعفر است كه از غايت شرافت ذات و نفاست گوهر مستغني از مدح اين ذره ي احقر است.



فتي لا يحب الزاد الا من التقي

و لايبتغي الخلان الا ذوي الفضل



نكرده بهر رضاي حق و تتبع علم

نه چشم سوي غزال و نه گوش سوي غزل



من الله تعالي علينا بطول بقائه و رزقني مرة اخري شرف لقائه انتهي.

و بعضي از متتبعين گفته كه مير جعفر مذكور پسري داشته مسمي به مير محمد زمان و او نيز از علماء بوده و شرحي بر قواعد نوشته، وفات كرده در سنه هزار و چهل و يك و مير محمد زمان را پسري بوده مسمي به مير محمدحسن و او نيز از علماء بوده و سيد محسن را پسري ديگر بوده موسوم به مير محمدمهدي و او نيز از علماء بوده و او را شيخ علي كركي در وقت رفتنش به طرف كاشان در قم اجازه داده در سنه نهصد و سي و شش، و چنين معلوم مي شود كه قبر شريف آن سيد جليل در قم در تكيه اي است نزديك به صحن شريف حضرت معصومه عليهاالسلام و مشهوراست آن تكيه آليوم به محمديه و در آنجا بقعه اي است و آن بزرگوار در آن بقعه مدفون مي باشد.

فقير گويد كه آن بقعه مشهور است به محمديه و آن تكيه معروف است به حسينيه و در كوچه ي حرم واقع است نزديك صحن جديد و گفته كه منسوب است به اين سيد بزرگوار سيد اجل آقا سيد صدرالدين بن ميرزا محمدباقر رضوي قمي شارح وافيه و برادرش ميرزا محمد ابراهيم بن ميرزا محمدباقر رضوي كه از علماء بوده و در همدان ساكن بوده الي غير ذلك انتهي.

و بدان نيز كه منتهي مي شود به موسي مبرقع نسب سيد جليل مير محمد بديع خادم رضوي ره چنانكه سيد ضامن مدني در تحفه گفته محمد بديع بن ابيطالب بن



[ صفحه 624]



ابي القاسم بن محمد بن غياث الدين عزيز بن شمس الدين محمد بن محمود بن محمد بن مير هادي حسن بن علي بن ابي الفتوح بن عيسي بن محمد بن ابي محمد جعفر بن ابي جعفر علي بن ابي علي محمد بن ابي احمد موسي [3] الأبرش بن ابي علي محمد الأعرج بن احمد بن موسي المبرقع سيدي بود صاحب مروت و شهادت و رفعت و رياست و عظمت و جلالت و جم المحاسن بود و با ما مودت و صداقت داشت و من هديه كردم به سوي او كتاب حقوق و مواريث تأليف عزالدين عمر بن تاج الدين محمد فقيه حسيني و اين محمد بديع والي امر بود در مشهد مقدس رضوي و بر او بود رجوع اعيان امجاد و زوار و قصاد و او بود مرجع اهل بلاد پس منصب او را دادند به پسرش غياث الدين و او والي اوقاف حضرت امام رضا عليه السلام گرديد به امر شاه عباس بن شاه صفي پس مشغول گرديد به نفس نفيس خود به تعمير خرابيها و تمام كرد آنها را و احداث كرد عماراتي براي غلات و نحو آنها و پدرش ابوطالب سيدي بود جليل القدر وجيه رئيس جم المحاسن صاحب مروت عاليه و خيرات جاريه مقصد و ملجأ مردم بود خدمت داشت در حرم حضرت امام رضا عليه السلام از جانب شاه عباس بن شاه خدابنده شاه عباس خواست دختر او را تزويج كند عذر آورد و تزويج كرد و او را به پسرعمش مير حسن آنگاه سيد ضامن فرموده كه مير حسن بن ولي الله بن هدايت الله بن مراد بن نعمت الله مشهور بود به مير حسن قايني ديدم او را به مشهد مقدس رضوي در ماه ذي الحجه سنه هزار و پنجاه و دو و او مردي بود عالم فاضل كامل مدرس محقق مدقق و پسرعمويش محمد ابراهيم بن حسين بن نعمت الله بن هدايت الله سيدي بود جليل القدر عظيم الشان رفيع المنزلة عالم فاضل كامل شيخ الأسلام بود در قايين پس توجه فرمود به هند و مدتي در هند بود پس در سنه ي هزار و شصت و يك به مكه مشرفه رفت و در آنجا وفات كرد.



[ صفحه 625]




پاورقي

[1] از بعضي از نسخ تاريخ قم نقل شده كه در اين مقام اسم محمد بن موسي را برده و اين تاريخ را براي فوت او ذكر كرده و از وفات و قبر موسي ذكري نفرموده.

[2] ذكر چهار پسر موافق آن خبري است كه از تاريخ قم نقل شده ولكن در كتاب مجدي در ذكر اولاد موسي مبرقع گفته و از اولاد او است يحيي بن احمد بن علي محمد بن احمد بن موسي بن محمد التقي بن علي بن موسي الكاظم عليهم السلام و ابن يحيي مردي كريم و واسع الجاه بوده و مسكنش در قم بوده، پس ذكر كرده مدح ابوالقاسم شاعر بصري او را در شعر خود در قم. منه ره.

[3] ابي احمد موسي الأبرش در اينجا ظاهرا اشتباه است و صحيح ابي عبدالله احمد بن ابي علي محمد الأعرج است. منه ره.