بازگشت

در تاريخ ولادت حضرت جواد و اسم و لقب آن حضرت


بدانكه در تاريخ ولادت آن حضرت اختلاف است. اشهر بين علماء و مشايخ آن است كه در نوزدهم شهر رمضان يا نيمه ي آن سنه صد و نود و پنج در مدينه ي مشرفه متولد شده، و ابن عياش ولادت شريف را در دهم رجب ذكر كرده و در دعاي ناحيه ي مقدسه:

اللهم اني اسئلك بالمولودين في رجب محمد بن علي الثاني و ابنه علي بن محمد المنتجب. مؤيد قول او است.

اسم شريف آن جناب محمد و كنيت مشهور او ابوجعفر و القاب شريفش تقي و جواد است، و مختار و منتجب و مرتضي و قانع و عالم و غير اينها نيز گفته شده، شيخ صدوق فرموده كه آن حضرت را تقي گفتند براي آنكه از حق تعالي ترسيد پس خداوند عزوجل او را نگاه داشت از شر مامون در وقتي كه مأمون با حال مستي شبي بر آن حضرت وارد شد و شمشير زد بر آن حضرت تا آنكه گمان كرد كه آن جناب را به قتل رسانيد پس حق تعالي او را نگاه داشت از شر او.

مؤلف گويد كه تفصيل اين بيايد در فصل معجزات آن حضرت انشاء الله تعالي.

والده ي ماجده ي آن حضرت ام ولدي بود كه او را سبيكه مي گفتند و حضرت امام



[ صفحه 572]



رضا عليه السلام او را خيزران ناميد و آن معظمه از اهل نوبه بود و از اهلبيت ماريه ي قبطيه مادر ابراهيم پسر حضرت رسول صلي الله عليه و آله و بود آن مخدره از افضل زنهاي زمان خود. و اشاره فرمود به او حضرت رسول صلي الله عليه و آله در قول خود. بابي ابن خيرة الاماء النوبية الطيبة پدرم به قربان پسر بهترين كنيزان كه از اهل نوبه و پاكيزه است. و در خبر يزيد بن سليط و ملاقات او امام موسي عليه السلام است در طريق مكه كه فرمود به او كه مرا مي گيرند در اين سال و امر به سوي پسرم علي است كه همنام علي و علي است، اما علي اول پس علي بن ابيطالب عليه السلام است و اما علي ديگر پس علي بن الحسين عليه السلام. خداوند عطا فرمايد به پسرم علي فهم علي اول و حكمت و بينائي و محبت و دين او را و محنت علي ديگر و صبر او را بر چيزي كه مكروه او است و جايز نيست از براي او كه تكلم كند مگر بعد از هارون به چهار سال پس فرمود هرگاه مرور كردي به اين موضوع و ملاقات كردي او را و زود است كه ملاقات كني او را پس بشارت بده او را به آنكه متولد مي شود از براي او پسري كه امين و امانت دار و مبارك باشد و اعلام كند تو را به آنكه تو مرا ملاقات كردي پس خبر بده او را در آن وقت كه آن جاريه كه اين پسر از او خواهد شد از اهلبيت ماريه ي قبطيه جاريه ي پيغمبر صلي الله عليه و آله است و اگر توانستي كه سلام مرا به آن جاريه برساني برسان.

مؤلف گويد كه كافي است در جلالت اين معظه ي جليله كه حضرت موسي بن جعفر عليه السلام امر فرمايد يزيد بن سليط را كه سلام آن حضرت را به او برساند همچنانكه حضرت رسول صلي الله عليه و آله امر فرمود جابر بن عبدالله انصاري را كه سلام آن حضرت را به حضرت باقر عليه السلام برساند.

و اما كيفيت ولادت آن حضرت پس چنان است كه علامه ي مجلسي ره در جلاء العيون ذكر كرده، فرموده ابن شهر آشوب به سند معتبر از حكيمه خاتون صبيه ي محترمه ي امام موسي كاظم عليه السلام روايت كرده است كه روزي برادرم حضرت امام رضا عليه السلام مرا طلبيد و فرمود كه اي حكيمه امشب فرزند مبارك خيزران متولد مي شود بايد كه در وقت ولادت او حاضر باشي، من در خدمت آن حضرت



[ صفحه 573]



ماندم چون شب درآمد مرا با خيزران و زنان قابله در حجره آورد و از حجره بيرون رفت و چراغي نزد ما افروخت و در را بر روي ما بست چون او را درد زائيدن گرفت و او را بر بالاي طشت نشانديم چراغ ما خاموش شد و از خاموش شدن چراغ مغموم شديم ناگاه ديديم كه آن خورشيد امامت از افق رحم طالع گرديد و در ميان طشت نزول نمود و بر آن حضرت پرده ي نازكي احاطه كرده بود مانند جامه و نوري از آن حضرت ساطع بود كه تمام آن حجره منور شد و ما از چراغ مستغني شديم پس آن نور مبين را برگرفتم و در دامن خود گذاشتم و آن پرده را از خورشيد جمالش دور كردم ناگاه حضرت امام رضا عليه السلام به حجره درآمد بعد از آنكه او را در جامه هاي مطهر پيچيده بوديم و آن گوشواره ي عرش امامت را از ما گرفت و در گهواره ي عزت و كرامت گذاشت و آن مهد شرف و عزت را به من سپرد و فرمود كه از اين گهواره جدا مشو. چون روز سيم ولادت آن حضرت شد ديده ي حقيقت بين خود را به سوي آسمان گشود و به جانب راست و چپ خود نظر كرد و به زبان فصيح ندا كرد كه اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدا رسول الله. چون اين حالت غريب را از آن نور ديده مشاهده كردم به خدمت حضرت شتافتم و آنچه ديده و شنيده بودم به خدمت آن حضرت عرض كردم، حضرت فرمود كه آنچه بعد از اين عجايب احوال او مشاهده خواهي كرد زياده است از آنچه اكنون مشاهده كردي. و در كتاب عيون المعجزات به سند معتبر از كليم بن عمران روايت كرده است كه گفت به خدمت حضرت امام رضا عليه السلام عرض كردم كه دعا كن به حق تعالي تو را فرزندي كرامت فرمايد، حضرت فرمود كه حق تعالي به من يك پسر كرامت خواهد كرد و او وارث امامت من خواهد بود. چون حضرت امام محمدتقي عليه السلام متولد شد حضرت فرمود كه حق تعالي به من فرزندي عطا كرده است كه شبيه است به موسي بن عمران عليه السلام كه درياها را مي شكافت و نظير عيسي بن مريم عليه السلام است كه حق تعالي مقدس و مطهر گردانيده بود مادر او را و طاهر و مطهر آفريده شده بود پس حضرت فرمود كه اين فرزند من به جور و ستم كشته خواهد شد و بر او خواهند گريست اهل آسمانها و حق تعالي غضب خواهد كرد بر



[ صفحه 574]



دشمن او و كشنده ي او و ستم كننده بر او و بعد از قتل او از زندگاني بهره نخواهد برد و به زودي به عذاب الهي واصل خواهد گرديد. در شب ولادت آن حضرت تا به صبح در گهواره با او سخن مي گفت و اسرار الهي را به گوش الهام نيوش او مي رسانيد، و مشهور آن است كه رنگ مبارك آن حضرت گندمگون بود و بعضي سفيد گفته اند و ميانه بالا بود، و مروي است كه نقش خاتم آن حضرت نعم القادر الله بود. انتهي. و تسبيح آن حضرت در روز دوازدهم و سيزدهم ماه است و اين است تسبيح آن جناب.

سبحان من لا يعتدي علي اهل مملكته سبحان من لا يؤاخذ اهل الارض بالوان العذاب سبحان الله و بحمده.

و در در النظيم از حكيمه نقل كرده كه حضرت جواد عليه السلام روز سيم ولادتش عطسه كرد و گفت الحمدالله و صلي الله علي سيدنا محمد و علي الائمة الراشدين.



[ صفحه 575]