بازگشت

نامه امام جواد به حاكم سجستان


3- مردي از بني حنيفه گويد: در اولين سال خلافت معتصم عباسي كه امام جواد (عليه السلام) به حج رفته بود، با وي رفيق راه بودم روزي در سر سفره طعام كه عده اي از رجال خليفه نيز بودند، گفتم: فدايت شوم، والي ما مردي است كه شما اهل بيت را دوست دارد و من به دفتر او ماليات بدهكارم، اگر صلاح بدانيد نامه اي بنويسيد كه به من ارفاق كند.

امام فرمود: من او را نمي شناسم،گفتم: فدايت شوم، او همانطور است كه گفتم: از دوستان شماست، نامه شما به حال من مفيد است، امام (عليه السلام) كاغذ به دست گرفت و نوشت:

بسم الله الرحمن الرحيم آورنده نامه من از تو مذهب خوبي نقل كرد، از حكومت فقط كار نيك براي تو مي ماند، به برادرانت نيكي كن، بدان خداي تعالي از اندازه ذره و خردل از تو سؤال خواهد كرد.

آن مرد گويد: چون وارد سجستان شدم، به حسين بن خالد كه والي آنجا بود خبر داده بودند كه از جانب امام صلوات الله عليه نامه اي براي او مي آورم، والي در دو فرسخي شهر خودش را به من رسانيد نامه را به او دادم، گرفت و بوسيد و آن را بر دو چشم خويش گذاشت.

گفت: حاجتت چيست؟ گفتم: در دفتر تو ماليات بدهكارم، آن را از ديوان محو كرد و گفت: تا بر سر كار هستم ديگر ماليات مده، بعد گفت: خانواده ات چند نفر است؟ گفتم: فلان قدر، فرمود به من و آنها احسان كردند، تا او زنده بود ديگر ماليات ندادم، و تا زنده بود مرتب به من احسان مي كرد. [1] .


پاورقي

[1] كافي: ج 5 ص 111 كتاب المعيشة باب عمل السلطان و جوائزهم.