بازگشت

مجلس مناظره كه تبديل به مجلس عقد شد


عباسيان بزرگترين دانشمندان بغداد را فرا خواندند و مناظره با امام جواد (عليه السلام) را به عهده يحيي بن اكثم قاضي القضات بغداد گذاشتند يحيي يكي از دانشمندان نامي زمان خود بود كه شهرت علمي او در رشته هاي گوناگون علوم زبانزد خاص و عام بود. او در علم فقه تبحر فوق العاده اي داشت و با آنكه مأمون خود از نظر علمي وزنه بزرگي محسوب مي شد ولي چنان شيفته مقام علمي يحيي بود كه اداره امور مملكت را با حفظ سمت قضاوت به عهده او گذاشته بود. مأمون مجلس بزرگ بياراست يحيي بن اكثم و بسياري از دانشمندان و بزرگان در آن مجلس حاضر شدند.

مرحوم مفيد درباره اين مجلس مي نويسد: مأمون دستور داد براي امام جواد (عليه السلام) تشكي پهن كنند و دو بالش روي آن بگذارند، امام جواد (عليه السلام) در آن مجلس حاضر شد و در آن موقع نه سال و چند ماه از عمر شريفش گذشته بود و در جايگاه خود نشست ديگران هر يك در جاي خود نشستند و يحيي بن اكثم نيز پيش روي آن حضرت نشست و مأمون نيز روي تشكي چسبيده به تشك امام جواد (عليه السلام) نشسته بود يحيي بن اكثم رو به مأمون كرد و گفت: اي اميرالمؤمنين اجازه مي دهي از ايشان مسأله اي سؤال كنم؟ مأمون گفت: از خودشان اجازه بگير آن وقت يحيي بن اكثم رو به آن حضرت كرده گفت: قربانت گردم اجازه مي فرمائي مسأله بپرسم؟ حضرت فرمود: سؤال كن

گفت: قربانت گردم چه مي فرمايي درباره شخصي كه مُحرِم بوده و در حال احرام شكاري را بكشد؟

حضرت فرمود: آيا در حِل كشته يا در حرم، عالم به مسأله و حكم بوده است يا جاهل، از روي عمد كشته است يا به خطا، وانگهي آيا آن شخص آزاد بوده يا عبد و برده، كوچك بوده يا بزرگ و نخستين بار بوده كه چنين كاري كرده يا پيش از آن نيز انجام داده، آن شكار از پرندگان بوده يا غير آن، از شكارهاي كوچك بوده يا بزرگ، بر اين عمل اصرار داشته يا پشيمان گشته بود، در شب اين شكار را كشته يا در روز، در حال احرام عمره بوده يا احرام حج، (بگو كداميك از اين اقسام بوده) زيرا هر كدام حكمي جداگانه دارد.

يحيي بن اكثم از شنيدن اين فروع حيرت زده شد و ناتواني و زبوني در چهره اش آشكار گرديد و زبانش به لكنت افتاد به طوري كه حاضرين مجلس ناتواني او را در برابر آن حضرت فهميدند.

مأمون گفت: خداي را بر اين نعمت سپاسگزارم كه آنچه من انديشيده بودم همان شد بعد نگاه به فاميل و خاندان خود كرده گفت: آيا دانستيد آنچه را كه نمي پذيرفتيد؟ سپس رو به حضرت جواد (عليه السلام) كرده گفت: آيا خود خطبه عقد را مي خواني؟ فرمود: بلي مأمون گفت قربانت گردم خطبه عقد را براي خود بخوان، زيرا من ترا به دامادي خود پسنديدم و دخترم ام الفضل را به همسري تو درآوردم اگر چه گروهي اين كار را خوش ندارند. پس از آن امام جواد (عليه السلام) خطبه عقد را به اين عبارت خواند:

الحمدلله اقراراً بنعمته و لا اله الا الله اخلاصاً لوحدانيته و صلي الله علي محمد سيد بريته و الاصفياء من عترته اما بعد فقد كان من فضل الله علي الانام ان اغناهم بالحلال عن الحرام فقال سبحانه: و انكِحُوا الايامي مِنكُم و الصالِحِين مِن عِبادِكُم و اِمائِكُم اِن يكُونُوا فقراء يُغنِهِمُ اللهُ مِن فضلِهِ و اللهُ واسِعٌ عليمٌ.

آنگاه چنين فرمود: ان محمدبن علي بن موسي يخطب ام الفضل بنت عبدالله المأمون و قد بذل لها من الصداق مهر جدته فاطمه بنت محمد (صلي الله عليه و آله) و هو خمس مأة درهم جياداً: محمدبن علي بن موسي ام الفضل دختر عبدالله مأمون را عقد مي كند و صداق و مهريه او را مهريه جده اش فاطمه دختر رسول خدا قرار مي دهد كه پانصد درهم خالص تمام عيار باشد.

بعد خطاب به مأمون فرمود: آيا به اين مهريه او را به همسري من درخواهي آورد؟ مأمون گفت: آري اي ابا جعفر دخترم ام الفضل را به اين مهري كه گفتي به همسري تو در آوردم آيا تو هم اين ازدواج را پذيرفتي؟

حضرت فرمود: آري پذيرفتم و بدان خوشنود گشتم.

سپس مأمون دستور داد هر يك از حاضران به حسب رتبه و مقامشان در جايگاه خود قرار بگيرند.

ريان گويد: طولي نكشيد كه آوازهائي مانند آوازهاي كشتيبانان شنيدم كه با هم سخن گويند، بعد ديدم خادمان را كه از نقره كشتي ساخته و آن را با ريسمانهاي ابريشمي روي چهار چرخي از چوب (مانند گاري) بسته آوردند و آن كشتي پر از عطر بود مأمون دستور داد در آغاز، آن گروه مخصوص را كه آنجا بودند معطر سازند و سپس آن كتشي را به خانه هاي اطراف بكشند و همه را از آن عطر خوشبو نمايند آنگاه ظرفهاي خوراكي آوردند و همگان خوردند بعد از آن به هر كس مطابق قدر و مرتبه اش جايزه دادند.

امام و پاسخ وي به شقوق مسأله:

چون مجلس به پايان رسيد و مردم پراكنده شدند و جز نزديكان كسي در مجلس نماند، مأمون رو به امام جواد (عليه السلام) كرده گفت: قربانت گردم اگر صلاح بداني، احكام هر كدام از آنچه درباره كشتن شكار در حال احرام به شرحي كه فرمودي براي ما بيان كني كه ما هم بدانيم و استفاده كنيم؟

حضرت فرمود: آري شخص مُحرم چون در حِل (خارج حرم) شكاري را بكشد و آن شكار پرنده و بزرگ باشد كفاره اش يك گوسفند است و اگر در حرم باشد كفاره اش دو برابر مي شود از اينرو اگر جوج پرنده را در خارج حرم بكشد كفاره او بچه گوسفندي است كه تازه از شير گرفته باشند و اگر آن را در حرم بكشد بايد هم آن را بدهد و هم بهاي آن جوجه را كه كشته است، (اين در صورتي بود كه شكار پرنده باشد) و اگر از حيوانات وحشي باشد پس اگر الاغ وحشي باشد كفاره آن يك گاو است و اگر شترمرغ باشد كفاره اش يك شتر است و اگر آهو باشد يك گوسفند بر او واجب مي شود (اينها در صورتي است كه در بيرون حرم بكشد) و اگر يكي از اين حيوانات وحشي را در حرم كشت، كفاره آن دو برابر مي شود بدان قرباني كه به كعبه رسد.

و هر گاه مُحرم كاري كند كه قرباني بر او واجب شود و احرامش احرام حج باشد آن قرباني را بايد در مني بكشد و اگر احرام عمره باشد در مكه قرباني كند و كفاره صيد نسبت به عالم و جاهل يكسان است و اما در عمد (علاوه بر كفاره) گناه، گناه و خطا نيز از او برداشته شده و اگر كشنده آزاد باشد كفاره بر خود اوست و اگر بنده باشد كفاره به گردن مولاي اوست و بر صغير كفاره واجب نيست ولي بر كبير واجب است و شخصي كه از كار خود پشيمان است به واسطه همين پشيماني عقاب آخرت از او برداشته شود ولي آنكه پشيمان نيست به طور حتم در آخرت عقاب خواهد شد. مأمون گفت: احسنت يا ابا جعفر احسن الله اليك.