معجزه ي صلوات
تسبيح را در دست راستش گرفته بود و پشت سر هم صلوات مي فرستاد : الهم صل علي محمد و آل محمد . دوستش كه مدت ها از او بي خبر بود ، به ديدنش آمده بود. از ديدن اين صحنه ، بسيار تعجب كرد و گفت :
- چرا صلوات مي فرستي ؟
- مگر بد است ؟
- نه ، اتفاقاً خوب است ! اما چه خبر است ! هر چيز حد و اندازه دارد . خسته نمي شوي ؟ اگر من باشم ،خسته مي شوم !
- نه ، من خسته نمي شوم . با خود عهد كرده ام كه زياد صلوات بفرستم .
- چرا ؟
- زيرا نتيجه ها گرفته ام .
- چه نتيجه اي ؟
مرد صلوات گو حكايت خود را چنين تعريف كرد :
مدتي پيش فقر و نداري و مشكلات زندگي به حدي فشار آورده بود كه
[ صفحه 60]
نمي دانستم چه كنم . به كجا پناه ببرم و از چه كسي قرض بگيرم . از آن همه پول و ثروتي كه پدر خدابيامرزم داشت ، نيز اثري نبود . هيچ كس خبر نداشت كجا پنهانشان كرده است . زير كدام سنگ و پاي كدام درخت ، معلوم نبود ، كم مانده بود تك تك آجرهاي خانه را بكنم . به دنبال راه علاج مي گشتم تا اين كه فكري به خاطرم رسيد . به حضور امام جواد عليه السلام رفتم و گفتم :
- اي بزرگوار ! پدرم آدم پولداري بود و مال و ثروت زيادي از خود باقي گذاشت ، اما جاي آن را نمي دانم .
- مگر هنگام مردن وصيت نكرده بود ؟
- او صحيح و سالم بود و سابقه بيماري نداشت و ناگهان فوت كرد . اين بود كه فرصت نكرد وصيت نمايد .
- چند وقت است كه فوت كرده ؟
- هفته ي بعد چهلمين روز درگذشت او است .
- خدا رحمتش كند !
- خيلي ممنونم ! شما را به خدا كمكم كنيد ! من از دوستداران شما هستم . دعا كنيد تا با پيدا شدن محل اين ارث هنگفت ، مشكل من حل شود !
امام فرمود :
- امشب كه نماز عشا را خواندي و خواستي بخوابي ، بر جدم - محمد مصطفي صلي الله عليه و آله - و خاندانش زياد صلوات بفرست . آن گاه پدرت را در خواب مي بيني و او از محل پول ها آگاهت مي كند .
[ صفحه 61]
آن شب بعد از نماز عشا ، شروع به فرستادن صلوات كردم . حتي در رختخواب آن قدر صلوات فرستادم تا خوابم برد . در خواب پدرم را ديدم و او محل پول ها را گفت و از من خواست كه بعد از يافتن آن ها را نزد امام جواد عليه السلام ببرم .
صبح كه از خواب برخاستم ، مدتي هاج و واج بودم ، اما با يادآوري خواب شب گذشته ، به جست وجو پرداختم و همان گونه كه گفته بود ، عمل كردم و پول ها را يافتم .
خدا را شكر مي كنم كه محمد و فرزندانش صلي الله عليه و آله را برگزيده و آن ها را چنين گرامي داشته كه به واسطه ي آنان ، مردم از بدبختي و گرفتاري نجات پيدا مي كنند ! [1] .
[ صفحه 62]
پاورقي
[1] الخرايج و الجرايح ، ج 2 ص 665 ، ح 5.