بازگشت

كرامت امام جواد (1)


مجلسي در بحارالانوار از كتاب خرايج ابن راوندي از محمد بن سهل بن اليسع روايت كرده كه گويد من در مكه مجاور بودم پس از آنجا به مدينه آمدم و بر حضرت ابي جعفر ثاني عليه السلام وارد شدم من خواستم از او درخواست كنم جامه اي را كه مي پوشيد و براي من اتفاق نمي افتاد كه اين درخواست را بنمايم تا اينكه او را وداع نموده و قصد خروج كردم



[ صفحه 152]



پس به خود گفتم كه به خدمتش مي نويسم و درخواست مي كنم پس نامه اي نوشته و به جانب مسجد رفتم تا اينكه دو ركعت نماز خوانده و صد بار استخير الله بگويم آن وقت اگر در دلم افتاد كه نامه ي را بفرستم خواهم فرستاد و الا آن را پاره كنم پس در قلبم واقع شد كه نامه را نفرستم و آن نامه را پاره كرده از مدينه بيرون آمدم در اين بين كه من روانه راه بودم ديدم رسولي آمد و جامه اي با اوست كه در ميان بقچه اي گذارده و از ميان قطار كاروان سئوال از محمد بن سهل قمي مي نمايد تا اينكه خودش را به من رسانيده و آن جامه را به من داده و گفت، مولاي تو اين جامه را براي تو فرستاده و آن دو پارچه نرم و نازك بود، احمد بن محمد گويد وقتي محمد بن سهل وفات كرد من او را غسل داده و در آن دو پارچه او را كفن كردم.

و نيز مجلسي از كتاب خرايج از سهل بن زياد از احمد بن حديد روايت كرده كه گويد من با جماعتي از حجاج بيرون شديم بين راه دزدان به ما برخوردند وقتي كه وارد مدينه شديم من حضرت اباجعفر را درس داد ملاقات نمودم با او به منزل آمده و حادثه اي را كه براي ما رخ داده بود به عرض رساندم آن حضرت امر فرمود براي من پوششي آوردند و ديناري چند به من عطا نموده فرمود آنها را به رفقايت به قدري كه از آنها برده اند تقسيم كن من آنها را قسمت كردم ديدم آن مبلغ به همان مقدار بود كه از آنها برده بودند نه بيشتر از آن و نه كمتر بود.

و نيز مجلسي از خرايج از يحيي ابن عمران روايت كرده كه گويد



[ صفحه 153]



جماعتي از اصحاب ما مردم ري بر حضرت ابي جعفر عليه السلام وارد شدند و در ميانه ايشان مردي زيدي مذهب بود آنها گفتند ما مسائلي را از آن جناب مي پرسيم ابي جعفر عليه السلام به غلام خودش فرمود دست اين مرد را بگير و او را بيرون كن زيدي عرض كرد اشهد ان لا اله الا الله و ان محمداً رسول الله و أنك حجة الله

باز اين خبر در خرايج [1] است كه جماعتي از اصحاب رقعه اي چند در احتياجات خود به خدمت امام عرض كردند و در مابين آنها رقعه اي از يك نفر واقفي بود امام عليه السلام به خط مبارك خودش جواب رقاع را مرقوم داشته مگر رقعه شخص واقفي كه آن را جواب نداده بود.

مسعودي در [2] اثبات الوصيه مي نويسد:


پاورقي

[1] نقل از بحار الانوار مجلسي ج 12 ص 109.

[2] اثبات الوصيه ص 179.