بازگشت

كرامت امام جواد (4)


موسي بن قاسم [1] گويد، مردي از اصحاب ما به نام اسماعيل درباره حضرت ابي الحسن الرضا عليه السلام با من مشاجره نمود، و گفت بر ابي الحسن عليه السلام واجب است كه مأمون را به طاعت خدا بخواند من ندانستم به او چه جوابي بدهم لذا رفتم در بستر خود جا گرفتم حضرت ابي جعفر محمد بن علي را در خواب ديدم به او عرض كردم فدايت شوم اسماعيل از من سؤالي كرده و گويد واجب است پدرت رضا عليه السلام كه مأمون را به طاعت خدا بخواند من ندانستم به او چه جواب بگويم، امام جواد عليه السلام فرمود، جز اين نيست كه امام مانند تو و اصحاب تو را به جانب خدا مي خواند كه تقيه از آنها نمي كنيد پس بيدار شدم و مي خواستم جواب ابي جعفر را حفظ كنم و براي طواف رفتم اسماعيل را ديدم به او گفتم جواب تو را حفظ نكردم و از خاطرم رفته سال ديگر كه به مدينه آمدم بر حضرت ابي جعفر (ع) وارد شدم آن حضرت مرا به محلي كه خادم مي ايستاد نشانيد وقتي كه از نماز فارغ شد به من فرمود آيا موسي، اسماعيل در مكه سال گذشته به تو چه گفت آن وقتي كه با تو درباره پدرم حضرت رضا (ع) مشاجره مي كرد من چگونگي كه در خواب فرموده: و آنچه را به اسماعيل گفته بود او جوابي نداشت



[ صفحه 136]




پاورقي

[1] مدينة المعاجز ص 539 ص 84.