بازگشت

كرامت امام جواد (2)


شيخ كشي در رجال [1] خود و مجلسي در بحارالانوار ج 12 ص 115 مي نويسد كه محمد بن مرزبان از محمد بن سنان روايت كرده و مي گويد با حضرت رضا عليه السلام در مكه بودم و از درد چشم خود شكايت كردم، امام عليه السلام نامه اي به ابي جعفر نوشته به خادم دادم و فرمود آن را پنهان دار پس از آن مرا امر كرد كه با خادم برويم وقتي كه ما به مدينه رسيديم محمد بن سنان گويد از موفق خادم خواستم كه ابوجعفر را حاضر كند موفق آمده ابوجعفر را روي سينه خود آورده و نامه را در برابر او باز نمود ابوجعفر نظر در آن نامه نموده سر به جانب آسمان كرد و مي گفت «ناج» اين كلمه را چند بار فرمود پس تمام دردي كه در چشم من بود برطرف شد و چشمان من به خوبي بينا گرديد

پس من به ابي جعفر عرض كردم خداوند تو را شيخ و پيشواي اين امت گرداند چنانكه عيسي بن مريم را شيخ بني اسرائيل قرار داد اي شبيه صاحب فطرس؟ محمد بن ريان گويد من به محمد بن سنان گفتم از گفته خودت چه قصد كردي كه گفتي اي شبيه صاحب فطرس او گفت خداوند بر ملكي از فرشتگان موسوم به فطرس خشم فرمود و بالهاي او را گرفته او را در جزيره از جزاير بحري انداخت وقتي كه حضرت حسين



[ صفحه 134]



عليه السلام متولد شد خداوند متعال جبرئيل را خدمت حضرت محمد صلي الله عليه و آله و سلم فرستاد تا او را به ولادت حسين عليه السلام تهنيت دهد جبرئيل كه صديق و دوست فطرس بود از نزد او عبور نموده فطرس را ديد كه در جزيره افتاده او را به ولادت حسين عليه السلام خبر داد و ماموريت خودش را از جانب خدا به او اعلام نمود و به او گفت آيا ميل داري كه تو را به نزد حضرت محمد صلي الله عليه و آله و سلم يا راي تو شفاعت كند فطرس گفت بلي! جبرئيل او را با خود همراه برداشته و به نزد نبي اكرم (ص) برد و تحيت و تهنيت الهي را رسانيد سپس قصه ملك را عرض كرد، پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم به فطرس فرمود خود را به گهواره حسين بمال - فطرس چنين كرد، خداوند دوباره بال هاي او را عطا فرموده و به منزلت و مقام خودش با ملائكه برگردانيد آنگاه فطرس بر رسول خدا عرض كرد حسين را بر من حقي است و وظيفه من اين است كه هيچ زائري او را زيارت نمي كند و مسلماني بر او سلام نمي دهد و صلوات فرستنده اي بر او صلوات نمي فرستد مگر اينكه من سلام و صلوات او را به حضرتش مي رسانم و اين فرشته افتخار مي كرد و مي گفت ممكن است مانند من كه آزاد كرده حسينم؟


پاورقي

[1] نقل از رجال كشي ص 359.