بازگشت

كرامت امام جواد (1)


صاحب بهجت الابرار از كتاب خرايج راوندي نقل نموده از ابن ارويه كه گويد معتصم جماعتي از وزراء و رجال درباري خود خواسته و به آنها گفت گواهي دروغي درباره محمد بن علي نزد من بدهيد و بنويسيد كه او مي خواست خروج كند پس از آن امام امام جواد عليه السلام را خواسته، گفت تو مي خواستي بر من خروج كني، امام عليه السلام فرمود قسم به خدا چنين كاري را نكرده و چنين قصدي را نداشته ام گفت فلان و فلان درباره تو گواهي مي دهند و حاضرند.

آنها گفتند بلي، اينها نامه هائي است كه ما از بعضي از غلامان تو گرفته ايم حضار در بيروني جا داشتند ابوجعفر دست برداشته به درگاه خدا عرض كرد: اللهم كان كانوا كذبوا علي فخذهم يعني بار خدايا اگر اينكه اينها دروغ مي گويند و بر من افترا و دروغ مي بندند آنها را مواخذه فرما

راوي گويد، ما ديديم كه آن بنا به لرزه آمده آمد و رفت مي كرد و نزديك بود فرو بريزد، معتصم گفت يابن رسول الله من از آنچه گفتم



[ صفحه 133]



بازگشت مي كنم پس از خداي خودت بخواه كه اين خانه را آرامش داده و ساكن كند امام دوباره به خدا عرض كرد اللهم سكنه انهم اعدائك و اعدائي يعني بار خدايا آن را ساكن و آرام فرما به اينكه اينها دشمنان تو و دشمنان منند پس از آن ساكن شد