بازگشت

خبر اصول كافي


كليني در كتاب اصول كافي از علي بن محمد از سهيل بن زياد از داود بن قسم جعفري روايت كرده كه گويد بر حضرت ابي جعفر عليه السلام وارد شدم و با من سه رقعه بي عنوان بود و در آنها اشتباه داشتم و بدين جهت در اندوه و غصه بودم وقتي كه نامه اول را دادم فرمود اين نامه زياد بن شبيب است از آن نامه دوم را تقديم نمودم و فرمود اين رقعه فلان است من در آن حالت متحير شدم آن حضرت به من نگاهي كرده و تبسم نمود پس از آن سيصد دينار به من داده و امر كرد كه آن را براي بعضي از بني اعمامش ببرم و فرمود كه وقتي براي او بردي به تو خواهد گفت مرا دلالت كن بر حريفي كه با اين پول براي من متاعي خريداري كند و او را بر آن راهنمائي كن

راوي گويد من دينارها براي او بردم او به من گفت يا اباهاشم مرا بر هم پيشه و حريفي دلالت كن كه با اين پول براي من متاعي را



[ صفحه 119]



خريداري كند

و نيز گويد، من روزي با آن حضرت داخل بستاني شدم و به او عرض كردم، فدايت شوم من خيلي حريصم به خوردن گل از خدا ترك آن را بخواه و دعائي در حق من بفرما، آن حضرت ساكت شده و چيزي نفرمود چند روزي گذشت بدون مقدمه فرمود يا اباهاشم خداوند مرض گل خوري را از تو رفع فرمود ابوهاشم گويد از آن روز به بعد چيزي از آن مبغوض تر نزد من نبود

اينگونه كرامات و اظهار اين قبيل مطالب از امام عليه السلام تعجبي ندارد زيرا كه عالم غيب است به امر خدا و طبيب هر دردي خواهد بود

از جلالت شان امام جواد عليه السلام و عظمت مقام آن بزرگواري چيزي است كه فاضل معاصر شيخ محمد حسين آل مظفر نجفي در كتاب حيات الصادق خود مي نويسد و نگارنده آن را در اينجا به مناسبت ذكر كرامات و جلالت حضرت جواد عليه السلام مي نگارم و آن اين است كه:

امام جواد عليه السلام در هفت سالگي به امر امامت قيام نمود درصدد تعليم و ارشادي برآمد كه پدران گرامش درباره آن اهتمام داشتند علما و بزرگان از حضرتش اخذ مسائل حلال و حرام نموده و در برابرش متواضع و مستفيد بودند و چيزي در آن از علوم پدرانش كسر و نقصان نمي ديدند اين است علي بن جعفر رضوان الله عليه شيخ علويين در عهد امام جواد عليه السلام از جهت سن و از حيث فضيلت كه وقتي با مردمي به خدمت امام جواد عليه السلام مي رسيد دست آن حضرت را مي بوسيد و هنگامي كه



[ صفحه 120]



حضرت از جاي خود حركت مي فرمود او كفش حضرت را جفت مي كرد و از ناطق بعد از حضرت ثامن الائمه از او پرسيدند گفت ابوجعفر پسر او است و به او گفتند تو در سن و قد من و مقام از او بالاتري و پدرت جعفر بن محمد عليه السلام است و چگونه اين سخن را درباره اين پسر مي گوئي آن بزرگ مرد بگوينده اين سخن فرمود من تو را شيطاني نمي بينم پس از آن محاسنش را به دست گرفته و فرمود، مرا چه حيله و تدبير است اگر خدا او را شايسته و اهل و سزاوار از براي اين دانسته و اين پيري را شايسته و لايق آن ندانسته است.

اين علي بن جعفر برادر امام كاظم عليه السلام و امام كاظم جد امام جواد است و اگر علم به تحصيل بود علي بن جعفر بيشتر تحصيل علم نموده بود و اگر امامت به زيادي سن بود علي بن جعفر در آن روز از حيث سن بزرگتر از تمام علويين اعلم بود و اين نيست مگر از فضل خداوند متعال: ذلك فضل الله يؤتيه من يشاء