بازگشت

وفات ابي جعفر


حضرت ابي جعفر بعد از مسمويت از حرارت و سوزش تن و بدن يك روز و شب را در تعب و رنج بود تا اينكه روح پاكش در حالت شهادت و مظلوميت به جانب پروردگار و بهشت و جاودان پرواز نمود [1] روز سه شنبه دو ساعت از روز گذشته ي ششم ذي حجه [2] سال دويست و بيست به سن بيست و پنج سالگي روز وفات آن جناب را به اختلاف نوشته اند:

مسعودي در اثبات الوصيه پنجم ذي حجه نوشته و ابن خلكان در



[ صفحه 108]



وفيات الاعيان و ابن جرير در دلائل و ابن جوزي در تذكرة الخواص [3] با مسعودي در اين قول موافق اند

ابن تغري بردي در النجوم الزاهره خود ج 2 ص 231 وفات آن حضرت را بيست و پنجم ذي حجه نوشته و ابن جرير طبري در دلائل الامامه روز سيم ذي حجه مي نويسد:

كفعمي در جدول و شارح قصيده ميمه ابي نواس در جدول دهم رجب ذكر كرده بعضي وفات را در اول ذي قعده و برخي در يازدهم ذيقعده و به قولي در سي ام ذي الحجه دانسته اند چنانكه اين اقوال را فاضل محقق سيد عبدالرزاق موسوي المقرم در كتاب وفات [4] امام الجواد خود متعرض است و قول مشهور را آخر ذي القعده مي داند كه كليني در كتاب اصول كافي و ابن شهرآشوب در مناقب و طبرسي در اعلام الوري و فتال در كتاب روضة الواعظين و سيد جزايري در كتاب انوار نعمانيه و شهيد اول در كتاب دروس و علامه حلي در كتاب انتهي و ابن حجر عسقلاني در كتاب صواعق المحرقه به اين قول متفق اند و نيز [5] المقرم مي نويسد، در شهادت حضرت ابي جعفر امام جواد عليه السلام خلافي نيست كه در خلافت معتصم سال 220 مسموم گرديده چنانكه شيخ صدوق رضوان الله عليه در اعتقادات و ابن شهرآشوب در مناقب ج 2 ص 435 و مسعودي در اثبات الوصيه ص 190 و ابن جرير طبري در دلائل الامامه ص 109 و حسين بن عبدالوهاب در عنوان المعجزات ص 118 و سيد نعمت الله جزايري در انوار نعمانيه ص 127 و سيد هاشم



[ صفحه 109]



بحراني در معالم الزلفي ص 99 و كتاب مدينة المعاجز ص 537 با اين قول موافق و متفق اند و حضرت جواد الائمه تنها با مامون و معتصم عباسي از خلفاي بني عباس معاصر بوده و معتصم پس از يكسال از دوره خلافت خود آن حضرت را از مدينه به بغداد آورده و سالي را در بغداد بوده پس از آن به درجه رفيعه شهادت رسيده

المقرم اين مرثيه را در كتاب وفات امام الجواد خود در مصيبت و رثاء آن بزرگوار درج نموده:



قضي شهيدا و هو في شبابه

دس اليه السم في شرابه



افطر عن صيامه بالسم

فانفطرت منه سماء العسلم



فانشقت السماء بالبكاء

علي عمود الارض و السماء



و انطمست نجومها حيث خبا

بدر المعالي شرفا و منصبا



و انتشرت كواكب السعود

علي نظام عالم الوجود



و كادت الارض له تميد

باهلها اذ فقد العيمد



تبكي علي غربته الاملاك

تنوح في صريرها الافلاك



تبكيه حزنا اعين النجوم

تلعن قاتليه بالرجوم



و ناحت العقول و الارواح

بل ناحت الاضلال و الاشباح



يعني آن امام مظلوم در عنفوان جواني به درجه رفيع شهادت رسيده و زهر ناگواري را در شربت به او نوشانيدند و آن مظلوم روزه خود را با شربت مسموم افطار نمود و آسمان علم از اين مصيبت شكافته و منشق گرديد و فلك دنيا به گريه و بكاء شكافت يافت كه ستون زمين و آسمان و امام زمان از دنياي فاني به سراي جاودان خراميد ستاره هاي آسمان محو و نابود گرديد در آن وقت كه اين ماه فلك جلالت و بدر معالي شرافت و صاحب منصب جليل امامت سر به تيره تراب كشيد و كواكب سعادت در نظام و



[ صفحه 110]



ترتيب عالم هستي و وجود پراكنده و متفرق گرديدند و نزديك بود كه زمين اهل خود را فروكشد وقتي كه ستون و ركن اعظم خويش را از دست داد، فرشتگان و خيل ملائكه بر غريبي او گريستند و اهل افلاك از ناله او به نوحه و فغان درآمدند چشمان ستارگان از روي اندوه در ماتم او گريسته و شهاب ثاقب تير لعنت بر كشندگان آن جناب پرتاب نمودند نه تنها عقول و ارواح در مصيبت او به گريه و شيون درآمدند بلكه ضلال و اشباح و قالب هاي مثالي و برزخي هم در ماتم او گريسته و عزاداري نمودند.

بعد از وفات جسد مطهر آن مظلوم را از خانه بيرون آورده در اول رحبه اسوار بن ميمون از ماحيه جسر بردان به زمين گذاردند و الواثق بر آن بدن منور نماز خواند [6] .

اين امر بر حسب ظاهر بود ولي در باطن امر و عقيده صدق و حق اين است كه متولي امر تغسيل و تكفين و نماز او نور ديده و وصي و جانشين آن حضرت امام هادي ابوالحسن علي بن محمد النقي عليه السلام گرديده زيرا كه امر امام را جز امام عهده دار نخواهد بود و ذوات مشتقه از نور قدس الهي را هنگام وفات و مفارقت حيات و عروج ارواح مقدسه ايشان به مبداء حق جل شانه و عالم بالا جز كساني كه اهليت اين مقام و مرتبه را دارا هستند ديگري سزاوار نباشد، همچنانكه امام جواد در سن هفت سالگي از مدينه به خراسان براي تجهيز و تغسيل پدر بزرگوارش مطابق احاديث و اخبار حضور يافته و به شؤن حضرت علي بن موسي الرضا والد ماجد خود قيام فرمود و همين طور امام هادي عليه السلام از مدينه به بغداد براي تشريفات جنازه مطهر پدر مظلومش حضور يافته بدن او را غسل داده و در امر تجهيز و



[ صفحه 111]



تكفين او در سن شش سالگي مبادرت و اقدام نمود

در اينجا حديث مناظره حضرت علي بن موسي الرضا عليه السلام با علي بن حمزه شاهد حال است كه امام ثامن عليه السلام به او فرمود: به من بگو كه آيا علي بن حسين عليه السلام امام بود، علي بن حمزه عرض كرد، بلي پس از آن فرمود چه كس عمل او را عهده دار گرديد (يعني دفن اجساد شهدا و حضرت ابي عبدالله السحين عليه السلام را در كربلا) علي عرض كرد حضرت علي بن الحسين امام سجاد، امام فرمود، علي بن الحسين آن وقت كجا بود ابن حمزه عرض كرد در كوفه و حبس عبيدالله زياد وليكن او از زندان درآمد در حالتي كه نگاهبانان نمي دانستند تا اينكه امر پدرش را عهده دار گرديد و بعد از آن دوباره به زندان برگرديد

امام ثاني فرمود آن كسي كه براي علي بن الحسين اين قدرت و تمكن را داد كه به كربلا آمده و امر تدفين پدرش را عهده دار شود و برگردد هم او براي صاحب اين امر ممكن خواهد نمود كه به بغداد آمده و امر پدرش را در حالتي كه او در حبس و اسارت نيست عهده دار گردد.

به طوري كه مي نويسند جماعت شيعه از جسد مطهر حضرت ابي جعفر امام جواد عليه السلام بهترين تشييع را نموده و آن را به مقابر قريش آورده در جوار مرقد جد بزرگوارش حضرت موسي بن جعفر عليه السلام به خاك سپردند.

امام جواد عليه السلام به اصول به مرتبه شهادت و درجه و مقام سعادت به بهشت جاوداني خراميد وليكن اين شقاوت ابدي و رسوائي و فضاحت دائمي و سرمدي براي معتصم بي رحم قسي القلب باقي ماند و از نام و نشان او جز لعن و نفرين خواص و عام در السنه و افواه چيزي نيست و در برابر آن نام كرام امام جواد عليه السلام با تحيت و تعظيم و مرقد منورش مزار و طوافگاه عموم و تواضع و تكريم است و تجليات گنبد منور او و جد اطهرش زينت



[ صفحه 112]



بخش دارالسلام و زيارتگاه خواص و عوام و باب مراد و قبله حاجات ارباب حاجت و دارالشفاي دردمندان و محل فيض و جاي استجابت دعا براي هميشه وعلي الدوام است


پاورقي

[1] مدينة المعاجز ص 537 دلائل الامامه ابن جرير ص 208 نقل از وفات امام الجواد ص 202.

[2] به روايت كشف الغمه ص 288.

[3] تذكرة الخواص.

[4] وفات امام الجواد ص 72.

[5] وفات امام الجواد ص 70.

[6] بحارالانوار ج 12 ص 101.