بازگشت

در رفتار معتصم با امام جواد


ارباب خبر و آثار مي نويسد [1] وقتي كه مامون وفات يافت و معتصم برادرش به جاي او برقرار شد مادر معتصم ام ولد به نام مارده بود بعد از مامون تمامي سران سپاه و سرداران و سپاهيان كه با مامون بودند به او بيعت نمودند و عباس پسر مامون با او بيعت كرد، بعضي از سركردگان از بيعت معتصم سرپيچيده و عباس را سزاوار و وارث اين مقام مي دانستند وليكن عباس از خيمه و دستگاهي كه به او اختصاص داشت درآمده سخناني گفت كه دلالت بر حمق و بي شعوري و نالايقي او مي گردد لذا او را دشنام داده و به ابي اسحاق معتصم بيعت نمودند، معتصم از مرز برگشته و اراده عراق نمود در رقه بن عباد را والي كرده و نيز از براي بعضي بلاد ديگر نيز حكام معين ساخت و روز اول ماه رمضان 218 وارد بغداد گرديد و مشغول رتق و فتق امور شد

طبري مي نويسد كه مردم با عباس پسر مامون در امر خلافت موافقت نموده به او سلام دادند و آن وقت كه سپاهيان برانگيخته به ابواسحاق بيعت



[ صفحه 97]



كردند جمعي عباس را طلبيده و به نام خلافت او ندا دادند معتصم فرستاده عباس را آوردند و او با عموي خود بيعت كرد پس از آن درآمده در مقابل سپاهيان ايستاده گفت: ما هذا الحب البارد قد بايعت عمي و سلمت الخلافة اليه يعني اين دوستي خنك چيست من با عموي خودم بيعت كردم و خلافت را به او واگذار نمودم، از اين گفته ي او سپاهيان ساكت شدند و در دوره او فتنه بابك خرمي و دفع او به وسيله افشين وقوع يافت و در سال 223 معتصم عباسي پسر مأمون را حبس نموده و امر داد كه مردم او را لعنت كنند [2] .


پاورقي

[1] تاريخ يعقوبي ص 197 طبري ج 10 ص 304.

[2] طبري ج 10 ص 343.