بازگشت

در مناظره واحتجاج حضرت جوادالائمه با يحيي بن اكثم


مجلسي در بحارالانوار [1] و صاحب بهجة الابرار در كتاب خودش ضمن ذكر احوال امام جواد عليه السلام از كتاب احتجاج طبرسي نقل نموده كه مامون بعد از اينكه دخترش ام الفضل را به ازدواج حضرت ابي جعفر (ع) درآورد روزي در مجلسي كه امام (ع) هم تشريف داشت و يحيي بن



[ صفحه 80]



اكثم هم حاضر بود مامون از يحيي خواست كه از حضرت سؤالاتي بنمايد يحيي عرض كرد يابن رسول الله چه مي فرمائيد در خبري كه روايت شده، جبرئيل به رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم نازل شده و عرض كرد يا محمد خداوند تو را سلام مي رساند و مي فرمايد از ابابكر سؤال كن كه آيا او از من راضي است زيرا كه من از او راضيم،

ابوجعفر (ع) فرمود، من منكر فضل ابي بكر نيستم وليكن واجب است بر صاحب اين خبر كه آن را مانند خبري بگيرد كه رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم در حجةالوداع فرمود

قد كثرت علي الكذابة و استكثر فمن كذب علي متعمدا فليتبوء مقعده من النار

يعني دروغگويان بر من زياد شده و نسبت دروغ به من زياد مي دهند پس هركس كه دروغ بر من ببندد خدا نشيمن او را از آتش پر مي كند

فاذا اتاكم الحديث فاعرضوه علي كتاب الله و سنتي فما وافق كتاب الله و سنتي فخذوا به و ما خالف كتاب الله و سنتي فلا تاخذوه به

پس اگر حديثي براي شما آوردند آن حديث را به كتاب خدا و سنت من عرضه بداريد پس هرچه از آن موافق با كتاب خدا و سنت من بود آن را بگيريد و بپذيريد و آنچه مخالف با كتاب خدا و سنت من بود پس آن را نگيريد و عمل به آن نكنيد و آن را نپذيريد

خداي متعال مي فرمايد [2] و لقد خلقنا الانسان و نعلم ما توسوس به نفسه و نحن اقرب اليه من حبل الوريد

يعني به تحقيق كه ما انسان را آفريديم و مي دانيم آنچه را



[ صفحه 81]



كه نفس به او وسوسه مي كند و ما به او نزديك تريم از رگ گردن او پس خداي تعالي رضاي ابي بكر از سخط او بر حضرتش مخفي و مستور بوده تا اينكه از مكنون سر او پرسش نمايد، و اين در عقول (و نزد ارباب خرد) محال و ممتنع است

يحيي بن اكثم - روايت شده كه مثل ابي بكر و عمر مثل جبرئيل و ميكائيل در آسمان است؟

امام جواد عليه السلام اين خبر نيز مورد نظر است براي اينكه جبرئيل و ميكائيل دو ملك مقربند كه هرگز خدا را معصيت و نافرماني نكرده و از اطاعت امر حق يك لحظه جدائي و مفارقت ننموده اند وليكن ابوبكر و عمر تا وقتي كه اسلام آوردند به خداي عزوجل مشرك بودند و آنان بعد از شرك و بت پرستي اسلام آوردند و بيشتر روزگار ايشان به بت پرستي و شرك به خدا گذشته پس محال است كه آن دو به ايشان شبيه و مانند باشند

يحيي - و نيز روايت شده كه ابوبكر و عمر دو سيد كهول اهل جنت اند در اين باب چه مي فرمائيد

امام عليه السلام - اين خبر نيز محال است براي اينكه اهل بهشت تمامي جوان و در ميان ايشان - سالخورده و كهول وجود ندارد از جمله خبر، خبرهائي است كه بني اميه از براي مضاده و مخالفت با خبري كه رسول خدا صلي الله عليه و آله درباره حسن و حسين فرموده كه «انهما سيدا شباب اهل الجنة» جعل شده

يحيي بن اكثم -و نيز روايت شده: ان عمر بن الخطاب سراج اهل الجنة

امام جواد (ع)؟ اين نيز محال است براي اينكه در بهشت ملائكه



[ صفحه 82]



مقربين خدا و آدم و محمد صلي الله عليه و آله و تمامي انبيا و مرسلين حضور دارند آيا به نور ايشان بهشت منور و نوراني نمي شود تا به نور عمر روشن شود

يحيي - و نيز روايت شده كه ان السكينة تنطق علي لسان عمر

امام جواد - من منكر فضل نيستم وليكن ابابكر كه از عمر افضل بود درسر منبر گفت:

ان لي شيطانا يعترفني فاذا ملت فسددوني يعني مرا شيطاني است كه معترض من ميشود پس هر وقت ميل به خطا و اشتباه نمودم مرا منع شده و جلوگيري كنيد (آن شيطان وي عمر بود)

يحيي - روايت شده كه رسول خدا فرمود: لو لم ابعث لبعث عمر اگر من مبعوث نشده بودم يقين كه عمر مبعوث مي شد

امام جواد عليه السلام كتاب خدا راست تر از اين است كه خدا مي فرمايد:

ولقد اخذنا من النبيين ميثاهم و منك و من نوح، يعني ما گرفتيم از پيغمبران عهد و پيمان ايشان را و از تو و از نوح، پس چگونه ممكن است كه چيزي را تبديل كند توكيل فرموده انبيا را كه چشم به هم زدني به خدا شرك نياورد پس چگونه به نبوت و پيغمبري برمي انگيزد كسي را كه مشرك بوده و بيشتر روزگار او در شرك به خدا و بت پرستي گذشته،

رسول خدا فرموده، نبيت و آدم بين الروح و الحبد يعني من پيغمبر بودم در آندم كه آدم بين روح و جسد بود

يحيي - روايت شده كه رسول خدا فرمود: ما احتبس عني الوحي قط الاظننه قد نزل علي آل الخطاب - يعني حبس نشد از من وحي و وحي از من هيچگاه قطع نشد مگر اينكه گمان كردم كه وحي بر آل



[ صفحه 83]



خطاب نازل شده

امام جواد عليه السلام اين نيز محال است براي اينكه جايز نيست پيغمبر صل الله عليه و اله و سلم در نبوت خود شك كند خداي متعال مي فرمايد الله يصطفي من الملائكة رسلاً و من الناس [3] يعني خدا برمي گزيند از فرشتگان پيامبران و از مردم، پس چگونه ممكن است كه نبوت را از كسي كه او را خدا برگزيده انتقال به كسي دهد كه مشرك به خدا بوده،

يحيي - و نيز روايت شده كه رسول خدا صل الله عليه و اله و سلم فرمود لو نزل العذاب لما نجي منه الاعمر بن الخطاب يعني اگر عذاب نازل شود نجات نمي يابد از آن مگر عمر پسر خطاب

امام جواد عليه السلام - اين نيز محال است زيرا خداوند متعال مي فرمايد و ما كان الله لعيذبهم و انت فيهم و ما كان الله معذبهم و هم يستغفرون [4] .

يعني نيست خدا كه آنها را عذاب كند در حالي كه تو در ميان ايشاني و عذاب نمي كند خدا ايشان را در حالي كه آنها استغفار مي كنند و درخواست آمرزش مي نمايند.

پس خداي متعال خبر داد كه احدي را عذاب نمي كند مادامي كه رسول خدا در ميان ايشان است و مادام كه آنها از خدا درخواست و طلب آمرزش مي كنند

(انتهي)

در اينجا كرامت و بزرگواري و مقام جلالت امام عليه السلام را بايد متوجه شد كه در سؤالات هشت گانه يحيي بن اكثم و اخبار مجعوله چگونه جواب



[ صفحه 84]



هاي كافي داده و با وجود اين از طريق ادب و نزاكت خارج نشده و عمل فرموده و احاديث مجعوله را از طريق كتاب و سنت جواب داد و زبان خصم را با دليل قطعي و جازم بريده و كوتاه نموده و اين خود از معجزات باهرات آن جناب است


پاورقي

[1] بحارالانوار ج 12 ص 119.

[2] سوره ق (آيه 15).

[3] سوره حج آيه 74.

[4] سوره انفال آيه 33.