بازگشت

در تعداد اولاد امام جواد و احفاد آن جناب و سادات منتسب به آن بزرگوارش و سلسله نس


در تعداد اولاد امام جواد و احفاد آن جناب و سادات منتسب به آن بزرگوارش و سلسله نسب بعضي از ايشان
شيخ مفيد در ارشاد عده اولاد امام الجواد عليه السلام را چهار نفر مي نويسد دو پسر كه يكي حضرت امام علي النقي الهادي و ديگري جناب موسي المبرقع است دو دختر به نام فاطمه و امامه كه يكي از آن دو را حكيمه خاتون هم خوانده اند و در حرم محترم عسكريين مدفون است و والده ماجده امام هادي عليه السلام سمانه مغربيه معروفه به سيده (ام ولد) بوده و مادر موسي هم ام ولد بوده و در قم وفات و قبرش در قم است چنانكه مجلسي از عمدة المطالب نقل كرده دبير تفرشي در تاريخ وفات امام جواد (ع) گويد [1] .



جواد امام نهم آيت مهيمن پاك

كه وضع دين ز وجودش گرفت آزادي



چه شد به تاريخ هر كه زين غم گفت

كه آه امام جواد و محمد هادي



مجلسي در بحارالانوار [2] مي نويسد معتصم امام جواد (ع) را به بغداد برد سال 225 و در آخر ذي القعده همان سال وفات يافت و گفته اند كه آن حضرت را مسموم نمودند و اولاد پسري آن جناب علي فرزند او است كه داراي منصب امامت است و موسي و دختران او حكيمه و خديجه و ام كلثوم بودند و گفته شده كه از او فاطمه و امامه دو دختر باقي مانده و جز اينها



[ صفحه 200]



اولادي نداشت

در كشف الغمه از دلائل حميري از محمد بن سنان روايت شده كه وفات ابوجعفر محمد بن علي در سن بيست و پنج سال و سه ماه و دوازده روز يوم سه شنبه ششم ذي الحجه سال دويست و بيست بوده و بعد از پدر بزرگوارش نوزده سال بيست و پنج روز كمتر زندگاني نموده و در كتاب كافي سعد و حميري از ابراهيم بن مهزيار او از برادرش علي و او از حسين بن سعيد و او از محمد بن سنان بدين گونه روايت كرده و قبر آن بزرگوار در بغداد و در مقابر قريش مسطور داشته است.

ديگري مي نويسد، چونكه حضرت امام جواد (ع) را از همه ي ائمه اطهار دوره ي حيات كوتاه تر و سال عمر كمتر است از اين جهت آن حضرت كم اولاد بوده و از اولاد حضرت مولانا علي بن محمد الملقب به النقي امام دهم از ائمه اثني عشر عليهم صلوات الله الملك الاكبر و جناب موسي المبرقع است كه قبر او در قم مي باشد و از بنات طاهرات حليمه و خديجه و ام كلثوم اند و بعضي فاطمه و امامه نوشته اند [3] .

مؤلف منتخب التواريخ از كتاب سلسلة النور تاليف استاد كبير علامه ميرزا محمد باقر مدرس در عتبه مقدسه رضوي صلي الله عليه و آله و سلم مي نويسد اولاد امام جواد (ع) كه از او نسلي باقي مانده جز حضرت امام علي النقي و ابوجعفر موسي المبرقع ابن الجواد فرزند پسري ديگري نيست [4] .

نگارنده در نظر دارد كه به عون الهي بعد از اتمام طبع اين كتاب در شرح احوال حضرت امام هادي و فرزند كرامش امام حسن عسكري كتابي مخصوص بنويسد و اميد است كه انشاءالله اين خدمت را هم در موقع خود



[ صفحه 201]



به انجام رساند

اما راجع به موسي المبرقع به طوري كه نوشته اند اين امامزاده جليل القدر كه بيشتر سادات رضوي و تقوي منتسب به آن جناب اند تا زمان بلوغ در مدينه طيبه بوده پس از آن به كوفه انتقال يافته و در سال دويست و پنجاه و شش (سال ولادت ولي عصر عجل الله فرجه هم عدد با نور 25) كه گويا سن شريفش در حدود چهل سالگي بوده از كوفه به قم مهاجرت فرموده

در تاريخ قم مي نويسد [5] از سادات حسيني و سادات رضائيه از فرزندان امام رضا (ع) كه به قم آمده اند

موسي بن محمد بن علي بن موسي الرضا (ع) صاحب رضائيه است ابوعلي حسين بن محمد بن نصر سالم گويد از سادات رضويه كه از كوفه به قم آمدند ابوجعفر موسي بن محمد بن علي بن موسي بن جعفر (ع) بود او در سال 256 از كوفه به قم آمد و در قم مقام گرفت و او پيوسته برقع به روي خود داشت (و از اين جهت به موسي مبرقع معروف گرديده) و اخيراً سلسله اي از سادات منتسب به اين جناب خود را به برقعي نسبت مي دهند

و نيز درتاريخ قم ضمن شرح احوال جناب موسي مبرقع مي نويسد:

اعراب قم به موسي پيغام دادند كه بايد تو از همسايگي ما بيرون روي ابوجعفر موسي بن محمد از قم به كاشان رفت وقتي به كاشان رسيد احمد بن عبدالعزيز بن دلف العجلي او را مورد احترام و خوش آمد قرار داده و خلعت هاي زياد و احمال و اثقالي عمده به او داد و مقرر گردانيد كه هر ساله يك هزار مثقال طلا با يك رأس اسب مسرج به او بدهد آنگاه ابوالصديم حسين بن علي بن آدم و يكي ديگر از رؤساي عرب در صدد



[ صفحه 202]



تحقيق از علت بيرون رفتن موسي مبرقع از قم برآمدند و اهل قم را توبيخ و ملامت كردند و رؤساي عرب را به طلب ابي جعفر موسي بن محمد فرستادند تا درخواست نموده و او را به قم برگردانيدند و احترامات زياد درباره آن جناب نموده از ماليه ي خود خانه و سرائي براي او خريدند و چند سهم از چند ده خريده با بيست هزار درهم جهت او سهم و قسمت دادند و سهام دهات را از ورثه مزاحم بن علي اشعري خريدند.

و مولف [6] تاريخ قم از ديگري نقل كرده كه اعراب قم به ابي جعفر موسي بن محمد بن علي عليهم السلام پيغام دادند كه تو بايد از همسايگي ما خارج شوي، موسي برقع از روي خود برداشته او را شناختند و اعتقاد ايشان درباره او زياد شده و خانه و سهام و اموال مذكور را به او دادند و بعد از آن موسي قصد ملاقات عبدالعزيز بن دلف نموده او به وي احترام زياد كرده و خلعت و مركب و وظيفه ساليانه به او داده و چون دوباره به قم آمده مردم قم بر احترامات او افزوده و او را از هر حيث مستغني نمودند و صاحب املاك و مكنت شد و بعدها خواهران او زينب و ام محمد و ميمونه دختران امام جواد از كوفه نزد وي به قم آمدند و بريهه دختر موسي هم با آنها آمده و در قم وفات يافته نزد فاطمه بنت موسي بن جعفر عليه السلام مدفون گرديدند.

مؤلف منتخب التواريخ به نقل از كتاب سيادت ميرزا ابوالقاسم رضوي قمي لاهوري مي نويسد جمعي از اصحاب امام جواد نقل كردند كه چون موسي مبرقع كمال صباحت و ملاحت را داشتند به نحوي كه او را يوسف عصر خود مي گفتند وقتي كه از منزل بيرون مي آيد براي حفظ از نظر مردم



[ صفحه 203]



برقع بر روي خود مي افكند موسي مبرقع را 8 ربيع الآخر سال 292 نوشته اند قبرش در قم است و مرحوم قائم مقام رضوي صحن و سراي آن را تعمير نموده و پس از چندي ابوعلي محمد بن موسي بن محمد بن علي الرضا از كوفه به قم آمده و مورد احترام اعراب قم گرديد و او مردي عالم و فاضل و متقي و خوش محاوره و نيك منظر بوده مورد اهميت و تجليل ابومسلم محمد بن بحر اصفهاني والي قم گرديد و به او احترام زياد گذارده و درباره او گفته من ابوعلي بن الرضا را در حركت و سكون و فضل جز به ائمه عليهم السلام تشبيه نمي كنم و پسر ابوعلي محمد احمد است و ابوعلي محمد در 311 وفات يافته و در مقبره محمد بن موسي دفن شده و او مكني به ابي عبدالله بوده و مردي سخي و بزرگوار و محبوب القلوب عموم واقع شده و او نيز در 358 وفات يافته و داراي چهار پسر به نام محمد و ابوالحسن موسي و ابوالقاسم علي و ابومحمد حسن گرديده و آنها در دولت آل بوه و ركن الدوله ديلمي براي آمده و از ايشان مهرباني و محبت ها شده و ابوعلي محمد بن احمد پس از تفريط املاك و اموال موروثي خود به خراسان رفته و مردم خراسان از او پذيرائي و احترام شايان نموده اند و از اين به بعد اولاد موسي مبرقع در شهرهاي ايران پراكنده و متفرق گرديده پيشتر در خراسان ماندند كه سادات رضوي خراسان به اولاد موسي مبرقع منتهي مي شوند و ابوالقاسم علي بن ابي عبدالله محمد در طوس اقامت گزيده [7] و عده ا ي از آنها به شيراز رفته و در يزد و كرمان و غيره هم متوطن شده اند



[ صفحه 204]



در منتخب التواريخ مي نويسد

از احفاد حضرت امام جواد عليه السلام علي بن احمد بن موسي المبرقع مؤلف كتاب الاستغاثه في بدع الثلاثه است كه در 352 وفات يافته و مدفن او در گرمي پنج فرسخي نساء و 25 فرسخي شيراز است در تاريخ قم مي نويسد: [8] .

ابوالحسن موسي بن احمد در قم متوقف شده و املاك موروثي پدر را دوباره از رهن درآورده و به خود برگردانيد و بين مردم قم به خوشي و احترام مي زيست و با آنها رفتاري شايسته مي نمود او در اثر حسن رفتار به رياست و سروري مردم قم رسيد و مؤيد الدوله و فخر الدوله هم او را زياده معزز و محترم مي داشتند و از خراج مبلغي به او بخشيدند ابوالحسن در 730 به بيت الله الحرام مشرف شده و عضدالدوله و تاج الدوله ديلمي براي او احترامات و قدرداني كردند و او در مراجعت از حج به مدينه آمده بني اعمام خود را كه در آنجا بودند مورد محبت و عطاياي خود قرار داده و چون به قم رسيد مردم قم از او استقبال شايان نموده براي او شهر را آئين بستند و صاحب بن عباد ابوالقاسم اسماعيل كافي العاة وزير به ابوالحسن نامه تبريك ورود نوشته و تجليل زياد نمود.

ابوالحسن موسي بن احمد مردي فاضل و متواضع و خوش خلق بوده و در آغاز جواني بواسطه كفايت داني و استعداد زياد نقابت سادات علوي قم و توابع را دارا شده وظايف و تقسيمات و مرسومات و شهريه هاي سادات آبه و قم و كاشان و خورزن (خورزن محلي است در تفرش كه



[ صفحه 205]



سابقاً محله سادات بوده است و نيز خورزني ديگر در فراهان است)

براي ابوالحسن او أم ولد پسري به نام ابوجعفر محمد متولد گرديد و بعد از آن ابوالحسن در 375 به خراسان براي زيارت جد بزرگوارش علي بن موسي الرضا مشرف شده و برادر او ابومحمد حسن بن احمد هم مردي ستوده آداب و فاضل بوده و ابوعلي بن نصر بن سالم در دستگاه او پيشكار و نايب و اختياردار گرديده و از وجود ابومحمد استفاده ها نموده و در كارهاي فلاحتي و انتظامات امور وي كفايت ها به خرج داده و خود سپاس گزار بود و جدش سالم از مواليان و آزاد كردگان حضرت ابي جعفر امام جواد عليه السلام بوده


پاورقي

[1] نخبة التواريخ.

[2] بحار الانوار ج 12 ص 102 كشف الغمه 284.

[3] منتخب التواريخ ص 885.

[4] منتخب التواريخ 686.

[5] ترجمه تاريخ قم ص 215.

[6] منتخب التواريخ ص 676.

[7] ترجمه تاريخ قم ص 220.

[8] منتخب التواريخ ص 734.