بازگشت

حالات شيعه در دوره امام جواد


علامه محدث شيخ محمد حسين آل مظفر نجفي در كتاب تاريخ الشيعه خود مي نويسد:

وقتي كه حضرت امام ثامن ابوالحسن الرضا عليه السلام وفات يافت امام ابي جعفر جواد عليه السلام هفت ساله بود جماعت شيعه در آن وقت مانند دوره ي پدران كرامش به دور آن حضرت گردآمده و از وجود مباركش استفاده



[ صفحه 195]



مي نمودند و كودكي و صغر سن آن جناب مانع و حائل افاضه و استفاده ننمود براي اينكه امامت الهي فرقي بين هفت يا هفتاد سالگي نمي گذارد مادامي كه منابع علمي از آن جانب خداوند علام جل شانه استمداد مي نمايد چنانكه شان و مقام نبوت هم بر اين پايه و ميزان است و اين است عيسي بن مريم كه با مردمان در ميان مهد سخن مي گفت و اين است يحيي كه اخذ الكتاب بقوة و آتاه الله الحكم و هو صبي خدا در كودكي به او نيروي نبوت و كتاب و حكمت داد

مامون به اين شان و مقام امام جاهل و نادان نبوده و به عقيده شيعه درباره ي آن جناب مطلع و آگاه بود و سياست او چنين اقتضا كرده كه در مقام احترام و رفع مكانت و مقام امام جواد عليه السلام بر آمده و به شان و جلال او عظمت و احترام گذارد چنانكه همين عمل را با پدر بزرگوارش حضرت ابي الحسن الرضا عليه السلام نمود و بنابراين امام جواد را به احترام از مدينه به بغداد خواسته و مورد عنايت و توجه خاصه خود قرار داد و به طوري بني عباس را به جنب و جوش انداخته و تكان داد كه ترسيدند ولايت عهد را مانند پدرش پيش از آن به آن حضرت واگذارد وليكن عباسيان مقصود او را از اين احترامات و اكرام نمي دانستند و ملتفت اين نكته نبودند كه سياست داراي صبغه و الواني است و در عهدي روش مخصوص و رنگي خاص براي آن دوره و زمان مي خواهد بنابراين در ملامت او ادامه داده و او حيله و تدبير خود را دوام داد تا اينكه دخترش ام الفضل را به ازدواج آن حضرت درآورد و آن ملعونه حضرتش را به اشاره معتصم مسموم گردانيد و گويا كه مأمون دخترش را از براي امام جواد عليه السلام جهت چنين روزي ذخيره نمود



[ صفحه 196]



بني عباس به مأمون التماس و الحاح و اصرار زيادي نمودند كه او را از اين تزويج و از بالا بردن مقام و احترام امام جواد عليه السلام منصرف سازند و او اعتنائي به درخواست و تمناي ايشان ننمود پس از آن گفتند بگذار تا او مؤدب به آداب شود زيرا كه او هم اكنون كودك است و علما و فقهاء معروف را خواستند تا با آن حضرت مباحثه و مناظره نمايند و از وجود مبارك امام جواد عليه السلام فضيلت و كراماتي بروز كرد كه قطع لسان همگي را نموده و آنها را به سر جاي خودشان نشانيد و مناظره آن حضرت در كتب تاريخ و حديث و فضايل مكتوب و مسطور است و آن مسائلي برد كه قاطع حجت و برنده زبان عباسيان شده و در آن وقت سن امام جواد عليه السلام بيشتر از ده سال نبود.

آيا پايه و مرتبه جهل و حماقت بني عباس تا چه درجه بوده كه با سابقه مأمون نسبت به حضرت رضا عليه السلام و ملامت ايشان نسبت به مامون در پيشرفت سياست خود و حيله و تدبير او خطائي كه در ولايت عهد دادن به او نسبت مي دادند چگونه باز در مورد عزت و احترام و اظهار تكريم حضرت ابي جعفر (ع) در صدد بدگوئي و انتقاد و عيب جوئي او برآمده و سياست سوء او را ملتفت نبودند و مرام و مسلك مامون را در اعمال و كردارشان نمي فهميدند و چگونه مي خواستند و آرزومند بودند كه مامون نيت و مقصود خود را در افعال و كردار خودش به آنها مكشوف نمايد و سياست وقتي كه عيان و آشكار شد گوش و هوش آن كس كه منظور وي از آن سياست حيله گر ديگر است باز بوده و مقصود او معلوم است وليكن وقتي كه تنها در چهار ديوار وجود خود سياست كار محصور شد آن وقت عملي نمودن اين حيله و تدبير خيلي پوشيده و مرموز خواهد بود و آن وقت كه براي علويين و شيعه و مقصود مامون از اين تجليل و تكريم در مورد



[ صفحه 197]



حضرت ابي جعفر معلوم شد نتوانستند كه گردهم جمع شده و بر عليه مامون قيام و اقدامي نمايند

امام جواد عليه السلام بعد از ازدواج از بغداد به مدينه معاودت فرموده و در آنجا چند سالي مرجع و مقصد اوليا و دوستان خود بود تا اينكه معتصم برادر مامون به مسند حكومت و خلافت در 218 برقرار شد و در اين بين امام جواد را با زوجه اش ام الفضل به بغداد خواسته و به او به انحراف وي از ابي جعفر عليه السلام و كينه توزي آن ملعونه مطلع بود و او را طلبيده و وسيله از براي نفوذ حيله و تدبير خود در قتل امام جواد عليه السلام قرار داد.

معتصم سياست مامون برادر خودش در زيركي و دها نداشت و از پستان سياست او گويا شيري به لبان وي نرسيده بود لذا طولي نكشيد كه مدعياني بسيار از گوشه و كنار بر او شوريده و سر از طوق اطاعت و فرمان او پيچيدند و در امر خود استقلال و خود سري يافتند و او را چون سياستي عميق نبود بلكه دور از سياست ماموني بود لذا گاهي بر امام جواد عليه السلام كار را سخت گرفته و گاهي او را آسوده و آزاد مي گذارد و گاهي ديگر حضرتش را به زندان و حبس درآورده و گاهي آزاد و رها مي نمودند.

و نيز بعضي از اوقات علما مخاصم و ارباب لجاج و عناد را در محضر خود گرد آورده و آن حضرت را به محاجه و بحث و مناظره با ايشان وادار مي نمود كه شايد لغزشي در گفتار او بدست آورده و آن را دست آويز خود گرداند تا موجبات سقوط درجه و مقام او را فراهم كند و گاهي نوشتجات و مكاتيب دروغي جعل كرده و بدخواهان را تحريك و وادار مي نمود كه نسبت تهمت و افترا به آن حضرت داده و او را خواهان دعوت از براي بيعت خود



[ صفحه 198]



بدانند و علي رغم آن مرد لئيم از اين عمليات مغرضانه و خائنانه جز اعلاي شان و مقام و اظهار كرامت و فضل و اشاعه جلالت و احترام آن حضرت چيزي دامن گير او نمي گرديد.

و اين موجبات بود كه معتصم تهي مغز را جز حقد و كينه و خشم و غضب چيزي ديگر نمي افزود و از روي كم ظرفي و خشك مغزي و جهالت نمي توانست منويات خود را از حقد و حسد مستور دارد لذا آن امام معصوم ناكام را گاهي به حبس درآورد و گاهي به قصد قتل و شهادت آن مظلوم نمود براي زوجه آن حضرت دختر مامون و برادر زاده ملعون خود زهري فرستاد و او را وادار نمود كه امام عليه السلام را مسموم سازد و آن ملعونه آن مظلوم را در عنفوان جواني مسموم نمود و آنگاه كه اثر سم را در بدن مبارك امام عليه السلام ديد حضرتش را در حجره اي تنها گذارده و در را به روي آن مظلوم مسدود و با حالت مسموميت و شدت عطش حيات و زندگاني فاني را بدرود فرمود و به جانب بهشت جاودان خراميد.

پس از آن شيعيان بغداد بر اطراف آن خانه جمعيت نموده بدن مباركش را با تجليل تمام بيرون آورده شمشيرها به گردن خود را مهياي مرگ و مبارزه به دشمنان نمودند و براي دفن و جدال با معتصم و امتناع كه او مانع تشييع بود مهيا گرديد و تا آن جسد پاك و مطهر منور را از بغداد به مقابر قريش و محل فعلي كاظمين آورده در جنب مرقد معطر جد اطهرش حضرت موسي بن جعفر عليه السلام بخاك سپردند.

و از اين حادثه معلوم مي شود كه آن روز براي شيعه در زمان امام عليه السلام نيرو و استعداد زياد بود و تا حدي قدرت و اقتدار داشته اند و از كثرت



[ صفحه 199]



روات اخبار و ثقات كبار و زيادي دلايل و احتجاجات و مجادله و مناظرات در امامت پيشرفت علم و وفور دانش و استعداد آنها به خوبي استنباط مي شود و معلوم مي دارد كه چگونه در راه مذهب و دين مبارزه و جدال علمي نموده و حقانيت و اتضاح امر خود را بر معارضين و مخالفين تا چه پايه آشكارا و نمودار مي نمودند