بازگشت

حضرت پيراهن مباركش را اهدا مي كند


محمد بن يحيي، از احمد بن محمد بن ابي نصر نقل مي كند كه در سال دويست و دوازده هجري امام جواد عليه السلام به حج خانه ي خدا مشرف بود. من پرسيدم: قربانت شوم، شما با چه نيتي به حج آمده ايد؟ با نيت حج خالص يا حج تمتع؟ حضرت فرمود: با نيت حج تمتع. من گفتم: كدام يك ارج بيشتري دارد؟ آن كسي كه حج تمتع به جا مي آورد يا آن كسي كه فقط به مراسم حج مي پردازد و قرباني با خود مي آورد؟ حضرت فرمود: جدم ابوجعفر باقر عليه السلام مي گفت: حج و عمره ي تمتع با ارج تر از حج بي عمره و آوردن قرباني است. جدم مي گفت: هيچ گونه زائري به حج خانه ي خدا مشرف نمي شود كه از زائران حج تمتع با ارج تر باشد.

محمد بن سهل اليسع روايت مي كند كه در ايامي كه مجاور مكه معظمه بودم، وقتي متوجه مدينه مشرفه شدم. در آن وقت ابوجعفر ثاني يعني امام محمد تقي عليه السلام در مدينه بود. به مجلس شريفش آمدم و اراده كردم كه از آن حضرت پيراهن مباركش را طلب نمايم و آن را كفن خود سازم و در آن ايام فرصت نشد كه پيراهن را از آن حضرت طلب كنم تا وقتي كه از آن حضرت



[ صفحه 47]



خداحافظي كرده و به مسجد آمدم و نامه اي مشتمل بر طلب پيراهن نوشتم و با خود گفتم استخاره كنم و بعد از آن نامه را خدمت آن حضرت ارسال كنم. پس دو ركعت نماز خواندم و استخاره كردم خوب نيامد و چند بار تكرار كردم و اصلا اجازه نيافتم. با خود گفتم: اين بار استخاره مي كنم اگر خوب نيامد نامه را پاره مي كنم. اين دفعه نيز خوب نيامد، نامه را پاره كردم و از مدينه بيرون آمدم و هنوز به مكه نرسيده بودم كه قافله اي از عقب ما از مدينه رسيد. شخصي را ديدم كه از قطارهاي شتر جلو آمد و سؤال كرد كه آيا محمد بن سهل كيست؟ من جلو رفتم. پرسيد: محمد بن سهل تويي؟ گفتم: بلي گفت: مولاي تو محمد تقي عليه السلام اين امانت را براي تو فرستاده است. چون مشاهده كردم، پيراهن آن حضرت را در شالي پيچيده بود. از او گرفتم و شكر كردم. احمد بن محمد بن عيسي روايت مي كند كه در آن اوقات اتفاقا محمد بن سهل فوت شد و به همان جامه او را كفن كردند.



[ صفحه 48]