بازگشت

يادي از مظلوميت مادر


«زكريا بن آدم» از اصحاب و ياران امام رضا عليه السلام گويد:

روزي در خدمت حضرت علي بن موسي الرضا عليه السلام بودم كه حضرت جواد عليه السلام را خدمت آن حضرت آوردند در حالي كه سن مباركش از چهار سال كمتر بود. پس آن جناب دست خود را بر زمين زد و سر مبارك را به جانب آسمان بلند كرد و مدت زيادي در فكر فرو رفت.

حضرت رضا عليه السلام فرمود: «جان من فداي تو باد، براي چه منظوري اين قدر فكر مي كني؟»

فرمود: «به ياد مظلوميت مادرم افتادم و فكرم در مورد آن مصيبت هايي بود كه بر سر مادرم زهرا عليهاالسلام آوردند.» آنگاه فرمود:

«اما والله لأخرجنهما ثم لاذرينهما ثم لاسفنهما في اليم نسفا.»

«به خدا سوگند، آن دو نفر را از قبرهايشان خارج كرده و بدنهايشان را به آتش مي كشم، آنگاه خاكسترشان را به دريا مي ريزم.»



[ صفحه 39]



پس حضرت رضا عليه السلام او را نزديك خود طلبيد و مابين ديدگان او را بوسيد و فرمود: «پدر و مادرم فداي تو باد، تويي شايسته براي امامت.» [1] .



[ صفحه 40]




پاورقي

[1] بحارالانوار، ج 50، ص 59.