مقدمه
اين كتاب كوچك را به بزرگترين عطيه ي آسماني و مادر مهرباني حضرت فاطمه ي زهرا سلام الله عليها تقديم مي كنم.
[ صفحه 5]
مي خواستم تو را خورشيد بنامم - از روشنايي منتشرت - ديدم كه خورشيد، سكه صدقه اي است كه تو هر صبح از جيب شرقي ات درمي آوري، دور سر عالم مي چرخاني و در صندوق مغرب مي اندازي.
و بدينسان استواري جهان را تضمين مي كني.
مي خواستم نام تو را ابر بگذارم - از شدت كرامتت.
ديدم كه ابر دستمالي است كه تو با آن عرقهاي آسماني ات را از جبين مي ستري و بر پيشاني زمينهاي تبدار مي گذاري.
مي خواستم تو را آسمان بخوانم - از وسعت آبي نگاهت -
ديدم كه آسمان، سجاده كوچكي است كه تو براي عبادت مدامت زير پا مي افكني.
مي خواستم تو را اقيانوس صدا كنم - از بي كرانگي ات -
ديدم كه اقيانوس، جرعه ي آبي است كه تو به لبهاي عطشناك زمين بخشيده اي.
مي خواستم تو را نسيم لقب دهم - از لطافت و مهرباني ات -
ديدم كه نسيم، فقط بازدم توست كه در فضاي قدسي فرشتگان تنفس مي كني.
به اينجا رسيدم كه:
زيباترين و زيبنده ترين نام، همان است كه خدا براي تو برگزيده است، اي كريم ترين بخشنده ي روي زمين.
اي جواد!
[ صفحه 6]