بازگشت

شخصيت حضرت جواد


شيخ مفيد رحمه الله مي نويسد: مأمون بخشي از فضايل امام نهم عليه السلام را شنيد، شوق زيارت او را يافت در ضمن مي خواست كه سادات علوي و عباسي هم در حيطه اقتدار او باشند به همين جهت، دستور داد حضرت جواد عليه السلام را به خراسان دعوت كردند.

چون اين جوان هاشمي را ديد كه با صغر سن در علوم و فنون، حكمت و ادب و كمال عقل همچون سالخوردگان و مشايخ علما مي باشد، دختر خود ام الفضل را به او تزويج كرد و او را با احترام تمام به مدينه فرستاد و دستور و بخشنامه صادر كرد كه همه جا احترامات فائقه به او معمول دارند.

وقتي عباسيان اهميت حضرت جواد عليه السلام و شخصيت آن حضرت را در دربار خلافت پهناور مأمون ديدند و علاقه مأمون را با تزويج دخترش به حضرت



[ صفحه 135]



جواد عليه السلام شنيدند، بيم آن داشتند كه مبادا پس از مأمون خلافت از بني عباس به علويين برگردد و آنها را از مقام و منصب و مال و منال بي بهره بمانند.

از اين رو، گروهي با حال غضب براي سعايت نزد مأمون جمع شدند، گفتند: با تزويج ام الفضل بيم آن مي رود كه خلافت از بني عباس به بني فاطمه برگردد.

آن ها آن قدر سعايت كردند و از سيره ي خلفاي راشدين، امويين و عباسيين درباره ي محروم ساختن اولاد علي عليه السلام از خلافت گفتند كه مأمون سخت در غضب شد و گفت:

اي بني اعمام من! اگر از حسب و نسب او مي گوئيد آنها به مراتب از شما شرافتمندتر و عالي نسب تر هستند و ابوجعفر بر تمام اهل علم از معاصرين خود تبرز و اعلميت دارد. اين جوان علوي با اين صغر سن اعجوبه ي زمان است و من اميدوارم او پيشواي علم و فضيلت مردم باشد. او جواني است كه از سرچشمه علوم غيبي آسماني سيراب شده و در خاندان وحي و الهام بزرگ شده. او در ادب و آداب دين بر تمام اقران برتري دارد. شما او را كودكي حقير فرض مي كنيد، آيا ميل داريد او را بشناسيد و امتحان كنيد؟

گفتند: آري، ما چند سؤال از فقه شريعت مي پرسيم، اگر جواب داد اعتراض خود را پس مي گيريم، اگر عاجز ماند همان پيشنهاد خود را تقويت مي كنيم.

قرار شد سؤالات خود را بنويسند و مجلسي بيارايند و ابن الرضا عليه السلام را بخوانند تا از او بپرسند. [1] .

در آن جلسه و به دنبال سرافكندگي ابن اكثم و يارانش در برابر امام جواد عليه السلام و در همان سكوتي كه مجلس را به حيرت فرو برده بود، خليفه روي به بني عباس كرد و گفت: ديديد و شناختيد اباجعفر را؟!

سپس روي به ابي جعفر عليه السلام كرد و گفت: يا اباجعفر! آيا خطبه مي خواني؟



[ صفحه 136]



فرمود: آري. [2] .


پاورقي

[1] مشروح جريان سئوال از امام جواد عليه السلام و پاسخ ايشان در بخش ششم آمده است.

[2] ارشاد مفيد: ص 283، بحارالانوار ج 50 ص 76.