بازگشت

امامت امام نهم حضرت جوادالائمه


در اين كه حضرت امام جواد عليه السلام نهمين كرسي نشين مسند خلافت و امامت بود در نظر اماميه ترديدي نيست.

شيخ مفيد رحمه الله در نص امامت آن حضرت از پدرش امام رضا عليه السلام و جدش حضرت موسي بن جعفر عليه السلام و امام صادق عليه السلام رواياتي را از صفوان بن يحيي، معمر بن خلاد، و حسين بن بشار، ابن ابي نصر بزنطي، ابن قيام واسطي، حسن بن جهم، ابويحيي صنعاني، خيراني، يحيي بن حبيب زيات و افراد بسياري نقل نموده كه احاديث و اخباري درباره ي امامت و نص خلافت الهيه آن حضرت است.

از جمله روايتي را به اسناد خود از جعفر بن محمد، از حضرت امام رضا عليه السلام نقل كرده كه صفوان بن يحيي گويد:

قلت للرضا عليه السلام: قد كنا نسألك قبل أن يهب الله لك أباجعفر، فكنت تقول: يهب الله لي غلاما، فقد وهب الله لك و أقر عيوننا، فلا أرانا الله يومك، فاذا كان كون فالي من؟

فأشار بيده الي أبي جعفر عليه السلام و هو قائم بين يديه.

فقلت له: جعلت فداك! هذا ابن ثلاث سنين؟!

قال: أما يضره من ذلك قد قام عيسي بالحجة و هو أقل من ثلاث سنين. [1] .



[ صفحه 105]



به امام رضا عليه السلام عرض كردم: شما پيش از تولد اباجعفر عليه السلام فرموديد: خداوند به من پسري عنايت مي فرمايد كه چشم همه به او روشن خواهد بود و من آن كودك را نمي بينم، او كي و كجاست؟

امام رضا عليه السلام با دست اشاره به پسري كرد كه در برابرش نشسته بود، فرمود: اين است آن فرزندي كه به تو خبر داده ام.

عرض كردم يابن رسول الله! اين كودك سه ساله است؟!

فرمود: مگر عيسي بن مريم در كمتر از سه سالگي حجت خدا بر خلق نشده؟!

(سن كه مدخليت در تربيت شدگان ربوبي ندارد).

در حديث ديگر شيخ مفيد رحمه الله از جعفر بن محمد، از محمد بن يعقوب، از معمر بن خلاد روايت مي كند كه گويد: از امام رضا عليه السلام سخني شنيدم گفتم: اين سخن درباره ي كيست؟

فرمود: درباره ي ابوجعفر - و او كنار زانوي امام رضا عليه السلام نشسته بود - و فرمود:

«انا أهل البيت يتوارث أصاغرنا عن أكابرنا القذة بالقذة» [2] .

ما اهل بيت، مواريث امامت، خلافت و ولايت را به ارث از يكديگر مي بريم، كودكان ما از بزرگان ما بدون هيچ كمي و زيادي و تقديمي و تأخيري.

در حديث ديگري فرمود:

«ان الله سبحانه و تعالي بعث عيسي بن مريم رسولا نبيا صاحب شريعة مبتدأة في اصغر من السن الذي فيه أبوجعفر عليه السلام» [3] .

خداوند عالم، عيسي بن مريم را براي هدايت و ارشاد خلق برگزيده و برانگيخت و از دوره ي صباوت، او را رسول و پيامبر و صاحب شريعت قرار داد تا در كودكي آغاز به فرمانفرمايي در نفوس و ارواح مردم



[ صفحه 106]



بنمايد و در همين سني كه ابوجعفر عليه السلام را مي بينيد چند سال حضرت عيسي كوچكتر هم بوده، حجت خدا و رسول و پيامبر بود.

بنابراين، امام و حجت خدا بودن ابوجعفر عليه السلام كه بزرگتر از حضرت عيسي عليه السلام بود با چنين سابقه ي مشهوري هيچ استعجاب و شگفتي ندارد.

علاوه بر اين، در مكتب رسالت و حجر و دامان تربيت ربوبي، بزرگ و كوچك، سياه و سفيد معني ندارد، هر كس را كه خدا بخواهد لياقت مي بخشد، استعداد و قابليت مي دهد و او را آماده ي وحي و الهام و پيشوائي و رهبري مي كند.

آدم ابوالبشر و پيامبر ما پيش از آمدن به اين نشئه، پيامبر بودند و ابراهيم، موسي و عيسي عليهم السلام پيش از آمدن به دنيا رسول خدا و نبي الله بودند.

ائمه نيز همين مكتب را طي كرده اند، سيدالشهداء عليه السلام - به نص اخبار متواتر صحيح و معتبر - پيش از تولد، سيد و آقاي شهداء و امام و حجت بر خلق معرفي شده بود.

حضرت امام جواد عليه السلام و امام زمان حجة بن الحسن عليه السلام در سن پنج و هفت سالگي امام و پيشوا و قائد عظيم الشأن و رهبر و راهنماي خلق آفريده شده بودند و در اين جهت، از نظر قرآن و حديث و علوم اسلامي هيچ اختلافي نيست.

ابن شهر آشوب، در «مناقب» از كتاب «جلاء و الشفاء» روايت مي كند:

هنگامي كه حضرت امام رضا عليه السلام درگذشت، محمد بن جمهور العمي، حسن بن راشد، علي بن مدرك، علي بن مهزيار و گروه بسيار زيادي از شهرهاي اسلامي به طرف مدينه حركت كردند تا از خلف و جانشين و امام پس از حضرت علي بن موسي الرضا عليه السلام مطلع شوند، اين جمعيت به قريه اي از مزارع امام موسي كاظم عليه السلام - بود، كه در سه ميلي شهر مدينه بود رفته و در آنجا سكني گرفتند.

در آنجا قصري بود كه عبدالله بن موسي سكونت داشت، مردم مي گفتند: او امام است.



[ صفحه 107]



اما فقهاي امت با اين نظريه مخالف بوده و مي گفتند: حضرت صادق عليه السلام از پيامبر خدا نقل فرموده كه:

«لا تجتمع الامامة في اخوين بعد الحسن و الحسين»

و اين عبدالله بن موسي، امام پس از حضرت رضا عليه السلام نيست، زيرا او، برادر امام رضا عليه السلام بوده و به نص فرمايش رسول خدا صلي الله عليه و آله امامت پس از امام حسن و امام حسين در هيچ برادري جمع نخواهد شد.

تا آن كه عبدالله بن موسي، برادر امام رضا عليه السلام آمد و در صدر مجلس نشست، يكي از حضار پرسيد: شما در مورد طلاق مردي كه به قدر ستارگان آسمان، زنش را طلاق داده چه مي گوئيد؟

گفت: بانت منه بصدر الجوزا و النسر الواقع؛ اين سخني است كه كودكان مي گويند.

همه از اين سخن در تحير افتادند، زيرا مكتب امام صادق عليه السلام علم نجوم را به شاگردان خود خوب آموخته بود و امام كاظم عليه السلام نيز رياضيات را تشريح فرموده بود.

شاگردان مكتب جعفري از نجوم و ستارگان بي خبر نبودند كه همه در تحير فرو رفته به هم لبخندي زدند.

تا آن كه اباجعفر محمد تقي وارد شد و در آن وقت هشت ساله بود، همه برخاسته و به او احترام و تعظيم نمودند، عبدالله بن موسي نيز از جاي خود برخاست و ابوجعفر را به جاي خود نشانيد؛ آنگاه فرمود: هر پرسشي داريد بپرسيد؟ خداي رحمتتان كند.

مردي برخاست و پرسيد:

يابن رسول الله! ما تقول في رجل طلق امرأته عدد نجوم السماء؟!

قال: تقرء القرآن؟

قال: نعم

قال: اقرأ سورة الطلاق الي قوله (و اقيموا الشهادة لله) يا هذا! لاطلاق



[ صفحه 108]



الا بخمس؛ شهادة شاهدين عدلين في طهر من غير جماع بارادة و عزم.

ثم قال: بعد كلام: يا هذا! هل تري في القرآن عدد نجوم السماء

قال: لا، الخبر. [4] .

اي پسر پيامبر! چه مي فرمائيد درباره ي مردي كه زنش را به قدر ستاره هاي آسمان طلاق داده؟

فرمود: آيا قرآن خوانده اي

گفت: بلي

فرمود: سوره طلاق را بخوان، تلاوت كرد تا بدين آيه رسيد كه «اقامه شهادت كنيد».

آنگاه فرمود: اي مرد! طلاق واقع و محقق نمي شود مگر پنج شرط، شهادت دو شاهد عادل، در طهر باشد، بدون مواقعه و همبستري باشد، با قصد و اراده و عزم نيز باشد.

سپس فرمود: آيا معني عدد نجوم در قرآن اين است.

همان طور كه ستارگان آسمان، رهبر و راهنماي خلق و باعث هوشياري مي باشند؛ ائمه دين عليهم السلام نيز ستاره هاي درخشان زمين هستند كه رهبر و راهنماي خلق و هوشيار به معارف الهي مي باشند و زنده و مرده آنها فرق نمي كند، درخشان بوده و مظهر هدايت و ارشاد هستند.

چنانچه در حديث ديگري آمده:

وجود ائمه ي اطهار عليهم السلام در روي زمين و قبور آنها در زمين مانند ستارگان آسمان و نجوم روشن درخشان مي باشد.

تا در قيد حيات مادي هستند تعليمات و روش پرورش و عمليات آنها مردم را



[ صفحه 109]



هدايت مي كند و چون درگذشتند و رحلت نمودند قبور آنها مركز تجمع اهل علم و دانش و تقوي مي باشد و آثار آنها، هادي و رهبر و معلم و آموزنده خلق است.

هم اكنون هنگامي به جغرافياي تاريخي جهان اسلام كنيد! ببينيد، مكه، مدينه، نجف، كربلا، كاظمين، مشهد مقدس رضوي، سامرا، حتي قم، روضه ي مطهره ي فاطمه ي معصومه، ري، روضه حضرت عبدالعظيم عليه السلام و ساير امام زادگان - مانند امام زاده داود - بالاي جبال البرز - يا امام زادگاني كه در اصفهان، ري، قزوين، فارس، خراسان و ديگر شهرها و آبادي ها مي باشند، همه ي آنها ستاره ي فروزان هدايت حق مي باشند و محل نماز و خيرات هستند.


پاورقي

[1] اصول كافي: ج 1 ص 321.

[2] اصول كافي: ج 1 ص 320.

[3] اصول كافي: ج 1 ص 322.

[4] المناقب: ج 4 ص 382، اعيان الشيعة: ص 228 ج 4.