بازگشت

لباس از مشخصات صوري افراد بشر است


بشر، عريان به دنيا آمده و از دنيا هم جز با كفني سر تا پا پوشيده نخواهد رفت. در دنيا نيز در مقام راز و نياز به دربار بي نياز، لباس يك رنگ پوشيده و متحد الشكل و متفق القول جز خدا خدا سخني ندارند.

چنانچه در اين سنوات اخير يك ميليون نفر در مكه بدين لباس در مي آيند، چون بشر از يك مادر و يك پدر است و از قدرت خلاقه ي الهي به قبايل و عشاير، طوايف، گروه ها، انواع و اقسام مختلف تقسيم شده اند، ما به الامتياز فطري و طبيعي آن ها صورت و رنگ هاست و ما به الامتياز اختصاصي لباس و تعينات ظاهري است.

خداوند مي فرمايد:

(و من آياته أن خلقكم من تراب ثم اذا أنتم بشر تنتشرون - و من آياته أن خلق لكم من أنفسكم أزواجا لتسكنوا اليها و جعل بينكم مودة و رحمة ان في ذلك لآيات لقوم يتفكرون - و من آياته خلق السماوات و الأرض و اختلاف ألسنتكم و ألوانكم ان في ذلك لآيات للعالمين). [1] .

قرآن در بيان آيات و نشانه هاي قدرت خلاقه ي عالم، همين حقيقت را مورد توجه خردمندان قرار داده كه آن ها با رشد عقلي خود فكر كنند كه چگونه از يك پدر و يك مادر كه براي آرامش پدر از جنس خود او آفريده شده به جاذبه ي مودت و محبت و رأفت و رحمت ارتباط افراد را با هم محكم، پيوسته و استوار ساخته و رنگ ها و زبان هاي آن ها را مختلف قرار داده، با لهجه ها و اصوات و الحان مختلف -



[ صفحه 59]



كه هر يك مميز قومي از قوم ديگر است - به خوبي تشخيص داده شود و اين آيات، براي دانشمندان علم الاجتماع است كه فكر كنند و به قدرت خلاقه عالم توجه نمايند.

لباس هم تابع همان السنه و الوان - نژادها، چهره ها، قيافه ها، حتي سليقه ها، فكرها - است. البسه و امكنه هم در هر قوم به صورت خاصي در مي آيد، تا هر قومي از قوم ديگري و هر قبيله اي از قبيله اي ديگر مشخص و مميز گشته و از هم جدا شوند.

عرب را به لباس مخصوص عربي، عجم را به لباس عجمي، كرد، هندي، افغاني، ژاپني، چيني هر يك را به لباس اختصاصي خود مي توان شناخت.

ولي همين بشر در آغاز و انجام - يعني هنگام آمدن و رفتن - عريان آمده و با يك كفن مي رود و در مناسك حج هم در ساحت اقدس كبريايي حق بايد با ساتري ساده و بي تكلف باشد.

چنانچه در عرفات در اين سنوات اخير يك ميليون نفر با يك لباس متحد الشكل «لبيك لبيك» مي گويند و اين تعين را كه از لباس براي افراد تهيه شده برطرف نموده، تشخيص و تمييز لباس صوري از بين مي رود همه يك رنگ مي شوند.

بنابراين، لباس از جمله تعينات اوليه ي بشري است كه در پيشگاه حق برطرف مي گردد و آن جا بايد بي تعين رفت. كلاه، كفش، لباس و روپوش لباس مانند عبا، شنل و غيره همه تعين ظاهري است كه به حضرت موسي عليه السلام خطاب شد:

(فاخلع نعليك) [2] .

كه گفته اند: مراد تعين و تعلق است، خواه به ماديات از جهت لباس و كفش، خواه به تمايلات از قبيل حب زن و فرزند.

در هر حال، در حضور ساحت كبريايي بايد هيچ گونه تعلق، تمايل و تعين



[ صفحه 60]



وجود نداشته باشد، بايد با خلوص عقيدت، ايمان پاك و عمل صالح رفت، آن جا لباس، تعين و ارزش ندارد.

و اين معني را ائمه ي اطهار عليهم السلام به ما درس دادند كه اين تعينات را بايد در صورت لزوم تعين به كار برد، ولي در باطن و براي پارسايي و تقوا فقط و فقط بايد به خدا متكي بود و از همه گسست و به او پيوست. به همين جهت، اين لباس كه در ظاهر براي معرفي و تشخص و تميز است به مقتضاي زمان و مكان تغيير شكل داده مي شد و از جهت كيفيت و كميت اختلاف داشت.

يك روز همه ي مردم ساده ي عربستان كه به يك پيراهن اكتفا مي كردند، رسول خدا صلي الله عليه و آله و علي مرتضي عليه السلام به دو جامه ي كهنه ي وصله زده قناعت داشتند تا مانند پايين ترين افراد طبقه ي مردم باشند.

ولي يك روز كه تعين و تجمل رومي و كوكبه ي سلطنت روميان به امويان رسيد و قصور و كاخ ها و دربار و تعينات و تجملات به وجود آمد، بايد لباس متناسب با آن داشت كه انسان در نظر بي خردان به لباس شناخته مي شود.

در عصر بني عباس كه خلفاي عصر با جبه هاي خز و لباس هاي زربفت و جواهر نشان بيرون مي آمدند و صندوق بيت المال مسلمين مملو از در آمد بود، امام محمد باقر عليه السلام و امام جعفرصادق عليه السلام هم در مجالس رسمي جبه ي خز، ترمه و لباس هاي قيمتي مي پوشيدند تا مردم به نظر حقارت ننگرند.

در زمان امام جواد عليه السلام، همين مقتضيات وجود داشت. به همين جهت، امام جواد عليه السلام لباس قيمتي سفيد عالي به تن مي كرد، ولي به جهت زهد و ورعي كه داشت، لباس خشن سياه زير جامه و روي بدن مي پوشيد كه از سنت جدش خارج نباشد و مي فرمود:

«هذا لله و هذا لكم» [3] .



[ صفحه 61]



براي كساني كه عقلشان در چشمشان قرار دارد اين لباس رو و ظاهر را پوشيده ام تا امام را در عصري كه قدرت مالي امپراطوري اسلام همه را اعيان و متمول نشان مي دهد خوار و خفيف ننگرند و براي آن ها كه عقلشان در دلشان قرار دارد، لباس خشن زير را پوشيده ام تا بدانند علامت تقوا اين است كه انسان هميشه به ياد خدا افتد و خدا را در هر حال فراموش نكند.


پاورقي

[1] سوره ي روم: 25 - 22.

[2] سوره طه، 12.

[3] بحارالانوار: ج 50 ص 253.