بازگشت

مفهوم زندگي در نظر ائمه معصومين


خداوند در قرآن مي فرمايد:

(و ما الحياة الدنيا إلا لعب و لهو و للدار الآخرة خير للذين يتقون أفلا تعقلون) [1] .

ترديدي نيست كه اين دنيا، منزلي از منازل تكاملي نفس ناطقه ي بشري است كه بايد از دري وارد شود و پس از تكامل از در ديگري خارج گردد و به سر حد كمال مطلوب خود برسد.

دنيا يكي از چهارده منازلي است كه بايد بشر از كتم عدم طي كند تا به آن چه اندر وهم در اين دنيا نايد، برسد.

اين دنيا از بازيچه هاي كودكانه شروع مي شود تا به مراتب عقل فعال برسد و هر كس مفهوم زندگاني را در خور اندازه شعور خود درك مي نمايد كه شايد آن درجه، براي ديگري تاريك و نامفهوم است.

گروهي زندگي را از همين مراحل بازيچه اولي بيشتر نمي دانند و تا آخر عمر با همين محيط كودكانه زندگي كرده و مي ميرند و آنچه كه در زندگي است همان بازيچه ها و مفاخرات جاهلانه و زد و خوردهاي كودكانه مي شناسد.

گروه ديگر، زندگي را زيب و زيور تن دانسته و خوب خوردن، خوب پوشيدن،



[ صفحه 321]



خوب لذتهاي جنسي نمودن و خوب استراحت و استكانت نمودن مي دانند، ولي به همه ي آن ها موفق نشده در هر مرحله به همان اندازه به اجبار قناعت مي كنند.

به عنوان مثال: گروهي فقط شيك پوش هستند كه اگر شكم گرسنه، يا مسكن تهي، يا فاقد همه ي وسايل هم باشند مراقبت در پوشش شيك خود داشته اند.

گروه ديگري اين مراقبت را در خوراك برده و فقط به خوردن پرداخته و از ساير جهات فقير و بي علاقه مانده اند.

طبقه اي ديگر اين علاقه را روي مسكن برده و همه ي وسايل زندگي و تهيه ي كليه ي تجهيزات و آن چه براي زندگي تجمل شناخته شده به قدر استطاعت مالي جمع نموده تا به تشكيل موزه رسيده است.

يك دسته نيز خود را براي جلب زن و جنس مخالف صرف كرده و آن چه وسيله ي جلب جنسي بوده فراهم كرده اند.

دسته ي ديگر هم فقط به تناسب اندام پرداخته و ساير جهات را فرو گذاشته اند.

گروهي هم فقط با پست و مقام و منصب گرديده و همه چيز - حتي دين - را فداي احراز مقام نموده اند و ناموس خود را در گرو اين حب جاه باخته اند.

يك دسته هم فاقد همه ي اين مراتب شده، طالب معنايي وراي اين ماديات گرديده، كه از آن طرف به حس درويشي و بي بند و باري و كثافت و گوشه گيري و انزوا و بي طهارتي و بي رغبتي افتاده و مانند بهائم زيسته اند.

خلاصه آن كه مفهوم زندگي در نظر هر يك از اين طبقات، مختلف بوده و هر كس مدعا را به قدر فهمش فهميده است.

ولي شاگردان مكتب دين، زندگي را به تعريف قرآن و پيامبران شناخته اند، اگر چه آن ها هم از افراط و تفريط خارج نبوده اند، اما اين نقيصه و افزوني آن ها به جهت ضعف بنيه ي مالي، يا فقدان وسايل معنوي بوده است.

در هر حال، قرآن در بيش از هيجده آيه، زندگي دنيا را متاع قليل و چيز كم بها و



[ صفحه 322]



بازيچه ي كودكانه معرفي فرموده، اما در عين حال، اين زندگي را منزل گذر راه ترقي و رهگذر كساني شناخته كه از اين رهگذر بايد به كمالات معنوي برسند.

قرآن مي فرمايد: «زندگي دنيا در نظر مردم بي خرد و بي خبر جز بازيچه ي كودكانه نيست، ولي در نظر پرهيزگاران و خردمندان رهگذري متناسب براي نيل به مقام معنوي و كمال مطلوب است».

ائمه ي دين به صورت عملي مفهوم زندگي را به ما آموخته اند و آن كشش و كوشش در اين زندگي براي رسيدن به مثوبات اخروي است.

يعني بايد مانند شمع سوخت و ديگران را روشن داشت، بايد مانند دريا بر خود موج داد و جواهر بيرون ريخت، بايد چون كوه بر خود لرزيد و منابع و معادن بيرون افكند، بايد راحت ديگران را در رنج خود خواست، بايد از كشش و كوشش در راه سعادت خود و فرزندان و اجتماع و برادران مؤمن - دور يا نزديك - فارغ نايستاد و بايد به هر نحوي كه امكان دارد در ايجاد وسايل سعادت خود و ديگران - كه در اجتماع به هم پيوسته اند - تلاش و كوشش نمود.

امام جواد عليه السلام نيز همانند جدش اميرالمؤمنين عليه السلام و پدر بزرگوارش و ساير اجداد طاهرينش به كار و كوشش زراعتي و فلاحتي مي پرداخت، در مدت بيش از پانزده سال فراغتي كه در مدينه داشت به نماز، روزه، عبادت و اطاعت حق، تدريس و تعليم احكام شريعت، قطع و فصل دعاوي مردم، اصلاح ذات البين، تفسير قرآن و بيان معجزات علمي آن پرداخته و در باغستان ها و نخلستان ها و صدقات جاريه ي جدش امام موسي كاظم عليه السلام مشغول فلاحت بود و به كار خود كه سعادت ديگران را نيز متضمن بود، مي پرداخت.

آن حضرت به صورت عملي به ما دستور داد كه بايد دنيا را براي آخرت خواست، بايد در دنيا مال را براي انفاق در راه خدا به اجر و ثواب آخرت فراهم كرد، بايد به حج خانه ي خدا رفت و اموال را در راه رضاي خدا در محل خود انفاق و



[ صفحه 323]



صرف نمود، بايد اكرام و انعام كرد، آن جايي كه فقير و بيچاره و بي نوا فراوان است بايد به جاي عمارات چندين طبقه ي كوه پيكر سر به آسمان كشيده، خانه هاي يك طبقه ي فراوان و ارزان قيمت براي بي خانمان ها فراهم نمود، بايد زمين هاي مرده را احيا كرد و به دست كشاورز داد تا كار كنند و نان بخورند و حق مالك را از جهت احياي اراضي و احداث قنوات بپردازند.

مفهوم زندگي در نظر ائمه ي دين، اين است. از امام جواد عليه السلام از جدش امام صادق عليه السلام روايت است كه: مردي مدتي از جهت كار و كسب و كوشش و كشش در به دست آوردن مال دنيا سعي مي كرد.

حضرت فرمود: اين مال را براي چه مي خواهي؟

عرض كرد: براي آن كه به زن و بچه ام غذاي لازم و نفقه واجب بدهم، به دوستانم اطعام و انعام نمايم، به خويشانم صله ها و جوايز دهم، در راه خدا به مكه بروم، آن جا به فقرا و بينوايان مسلمانان كمك كنم، دست بيچارگان را بگيرم، خانه براي بي خانمان ها بسازم، دختران يتيم را شوهر دهم و پسران يتيم را زن دهم و آن چه از دستم بر مي آيد به تهي دستان بيكار سرمايه بدهم، تا در پي كار و كسب باشند، اراضي موات را احيا نمايم، مردم را به كار بگمارم، قنوات احداث كنم، اشجار غرس نمايم، تا از حاصل و ميوه ي آن، آيندگان برخوردار شوند، مجالس مجد و عظمت شما خاندان آل محمد عليهم السلام را به اميد اجر و ثوابي كه پيامبر خدا صلي الله عليه و آله دعوت فرمود برپا كنم، و در آن مجلس از اخبار و احاديث آل محمد عليهم السلام بحث كنم و سفره اي گسترده در آن با برادران ديني صرف غذا نمايم.

امام صادق عليه السلام فرمود: اين ها همه كار آخرت است كار دنيا نيست، بايد بكوشي و همه ي اين كارها را در سايه ي كسب حلال انجام دهي.

دنيايي مذموم است كه صرف دنيا شود و فقط خور و خواب و خشم و شهوت باشد، دنيايي كه براي آن به مال يكديگر تعدي و تجاوز نمايند آن دنيا مذموم است.



[ صفحه 324]



نه اين دنيا كه صرف آخرت مي شود.


پاورقي

[1] سوره ي انعام: 32.