بازگشت

شجاعت


هر امام بايستي شجاع ترين مردم باشد به همان دليل كه داناترين آنها است، زيرا شجاعت، يك خصلت نفساني است و علم هم از همان خصال است. پس مرد شجاع به نسبت علم و دانش، شجاع است.

البته ايمان و ايقان هم بايد كمك كند كه چه بسا علمايي كه جبون و ترسو بودند؛ ولي مؤمناني كه بدون علم، شجاع و قهرمان بوده اند.

پس مبناي شجاعت، در درجه ي نخست ايمان، يقين و اطمينان به مراتب توحيد است. هر اندازه مرتبه ي توحيد قوت داشته باشد، قلب آدمي قوي است و هر اندازه قوت قلب بيشتر باشد شجاعت بيشتر است.

امام جواد عليه السلام در شجاعت همانند پدر و اجداد طاهرينش بود. نهايت اين كه اگر اين شجاعت در معركه و ميدان جهاد باشد ظهور و بروزش بيشتر است و اگر در



[ صفحه 315]



مجلس بزم باشد به شهامت تعبير مي شود و ما در صفحات تاريخ امام جواد عليه السلام ديديم كه آن حضرت از كسي بيمي نداشت، سخنان خود را بر پايه ي حق و عدالت بيان مي كرد، مجلس خلافت و مجلس فقر و درويشي براي او يكسان بود، با كمال شهامت، فروع دين و مسايل علمي را تجزيه و تحليل مي نمود.

در گذرگاه و معبري كه خليفه مي گذشته و همه فرار مي كردند او همچنان برجا ايستاده و اعتنايي به كسي نداشته و در پاسخ مسايل و مراتب هم - با آن كه كودكي ده ساله به نظر آمده - همانند پيرمرد سال خورده و پدر بزرگ جواب داده، باز هم خليفه به او برخورد نموده از آن چه در دست داشته پرسيده است با علم امامت و قدرت شجاعت به صورت تحقير آميزي به او پاسخ داده كه: اين حيوان از فلان درياست و خلفا آن را وسيله ي آزمايش پيامبر زادگان قرار مي دهند.

در هر حال، امام جواد عليه السلام در شهامت و شجاعت قهرمان بود، چه بسا اگر جنگ و جهادي لازم مي شود پيشوايي و قدرت دست اين بني هاشمي نيز همانند قاسم بن حسن، يا علي اكبر شهيد عليهماالسلام و غيره ظاهر مي گردد، و عدم فرصت و اقتضا، دليل بر عدم شجاعت آن ها نيست.