بازگشت

امامت در كودكي


يكي از موضوعات مربوط به امامت اين پرسش است: آيا ممكن است شخصي پيش از سن بلوغ به مقام امامت برسد؟ اين مطلب درباره ي سه امام يعني امام جواد عليه السلام و امام هادي و حضرت مهدي شايان توجه است. زيرا هر سه پيش از بلوغ به اين منزلت بار يافتند.

در سال 203 كه امام هشتم عليه السلام شهيد شد، مردم درباره ي امامت حضرت جواد عليه السلام دچار نگراني شدند و چند دستگي پيش آمد:

الف: برخي به دنبال عبدالله بن موسي، برادر امام رضا عليه السلام رفتند و از آنجا كه نمي خواستند بدون دليل امامت فردي را بپذيرند، پس از پرسشي كه از او كردند، وي را ناتوان يافتند و از او دوري گزيدند.

ب: برخي از شيعيان اين موضوع را با خود حضرت جواد عليه السلام در ميان گذاشتند و آن حضرت در جواب به جانشيني سليمان از داود اشاره كرد و فرمود هنگامي كه سليمان هنوز كودكي بيش نبود و گوسفندان را به چرا مي برد، داود عليه السلام او را جانشين خود كرد، با آن كه عباد و دانشمندان بني اسرائيل اين عمل را انكار مي كردند. همچنين از حضرت رضا عليه السلام نيز اين سؤال را كردند، حضرت در پاسخ آن، نبوت حضرت عيسي عليه السلام را در



[ صفحه 160]



كودكي مطرح ساخت. [1] .

ج: برخي از شيعيان براي بررسي موضوع مهم جانشيني امام عليه السلام در مجلسي گرد آمدند. يونس بن عبدالرحمن كه از شيعيان مورد اعتماد حضرت رضا عليه السلام بود، به آنان گفت: تا زماني كه اين فرزند يعني امام جواد عليه السلام بزرگ شود، چه كنيم؟

در اين هنگام ريان بن صلت از جاي خود برخاست و به اعتراض گفت: تو خود را در ظاهر معتقد به امام جواد نشان مي دهي، ولي در باطن ترديد داري.

اگر امامت وي از جانب خدا باشد، حتي اگر كودك يك روزه هم باشد، مانند انسان بزرگ است و چنانچه از طرف خدا نباشد، حتي اگر هزار سال عمر كرده باشد، مانند ساير مردم است. از اين رو، براي پيشگيري از شبهه ي عدم صلاحيت كودك براي امامت تلاش هاي زير انجام شد:

بارها به جانشيني فرزندش در سن كودكي تصريح كرد. علامه ي مجلسي قدس سره در اين زمينه 26 روايت ذكر كرده است. [2] .

خود مردم گاهي به آزمايش امام جواد عليه السلام مي پرداختند. چون عالم بودن به مسائل مختلف مورد نياز را از شرايط ضروري امامت مي دانستند. [3] .

براي روشن شدن شايستگي حضرت جواد عليه السلام براي دانشمندان آن زمان كه امامت امام جواد عليه السلام از ناحيه خدا و علم او لدني است، بارها



[ صفحه 161]



مأمون مجلسي تشكيل داد و دانشمندان را براي مناظره با حضرت جواد عليه السلام دعوت كرد و در آن محافل حضرت جواد عليه السلام پاسخ تمام سؤالات آنان را مي داد.

مورخان نوشته اند: 80 نفر از فقهاي بغداد پس از مراسم حج به منزل امام صادق عليه السلام در مدينه آمدند تا از نزديك امام جواد عليه السلام را زيارت كنند. عبدالله بن موسي عموي امام جواد عليه السلام آنجا حاضر شد و شخصي اعلام كرد: اين آقا فرزند پيامبر صلي الله عليه و آله است، هر كس سؤالي دارد، مي تواند بپرسد. چند سؤال از او كردند كه نتوانست پاسخ دهد. ناگهان امام جواد عليه السلام وارد شد و پاسخ صحيح سؤالات را داد. حاضران در مجلس خوشحال شدند و گفتند: عموي شما چنين و چنان فتوا داد، حضرت فرمود: «لا اله الا الله»، اي عمو روز قيامت در نزد خدا توقف مي كني.

علي ابن اسباط مصري مي گويد: چشم من به جمال امام جواد عليه السلام افتاد در حالي كه وي كودكي بيش نبود، با دقت بر سر و پا و قامتش نگاه مي كردم تا شكل و شمايل حضرت را براي مردم مصر تعريف كنم.

در اين موقع امام عليه السلام نشست و فرمود: «يا علي! ان الله احتج في الامامة بمثل ما احتج في النبوة؛ قال الله تعالي: و اتيناه الحكم صبيا و لما بلغ أشده و بلغ أربعين سنة»؛ اي علي! خداوند در امامت نيز مانند نبوت احتجاج كرده و فرموده است: به يحيي در خردسالي نبوت داديم و چون به قوت رسيد و به چهل سال رسيد.

بنابراين، جايز است كه خداوند حكمت و مقام پيامبري را در كودكي به كسي عنايت كند و جايز است در سن چهل سالگي به اين مقام برسد. [4] .



[ صفحه 162]




پاورقي

[1] كافي، ج 1، ص 322.

[2] بحار، ج 50، ص 23.

[3] بحار، ج 50، ص 99.

[4] بحار، ج 50، ص 37.