بازگشت

ترجيح نظريه ي امام جواد بر آراي دانشمندان


ذرقان مي گويد: روزي ابن ابي داود از نزد معتصم برگشت و بسيار عصباني و ناراحت بود. به او گفتم: چرا ناراحتي؟

وي گفت: از دست ابي جعفر، فرزند علي بن موسي الرضا. به او گفتم: چه شده است؟

او گفت: سارقي را نزد امير آوردند كه اقرار به دزدي خود كرده بود خليفه طريقه ي قصاص و اجراي حد را از فقها پرسيد.

من گفتم: بايد از مچ دست قطع شود. آنان گفتند: به چه دليل؟ من آيه ي (فامسحوا بوجوهكم و أيديكم) را خواندم.

برخي از فقها گفتند: دست بايد از مرفق قطع شود. خليفه پرسيد به چه دليل؟ آنان گفتند: به دليل آيه ي غسل؛ (و أيديكم الي المرافق)

در اين هنگام خليفه رو به محمد بن علي بن موسي الرضا كرد و گفت:



[ صفحه 182]



نظر شما چيست؟ حضرت فرمود: مرا معاف بداريد.

خليفه ايشان را سوگند داد بايد نظر خودتان را بيان كنيد. حضرت فرمود: اين دو فتوا اشتباه است؛ بلكه بايد فقط چهار انگشت وي بدون ابهام، قطع شود.

خليفه پرسيد: دليل شما چيست؟ حضرت فرمود: «قال رسول الله: السجود علي سبعة أعضاء؛ الوجه و اليدين و الركبتين و الرجلين»؛ سجده بر هفت موضع است: صورت، دو دست و دو زانو و دو انگشت ابهام پا. اگر دست را از مرفق يا مچ قطع كنند، ديگر محلي براي سجده باقي نمي ماند. با اين كه قرآن كريم مي فرمايد: (و ان المساجد لله): خليفه بسيار شادمان شد و طبق حكم حضرت جواد عليه السلام چهار انگشت دزد را بريد.

ذرقان مي گويد: ابن ابي داود سخت ناراحت بود كه چرا نظريه ي او رد شده است. سه روز پس از اين ماجرا نزد معتصم رفت و گفت: آمده ام تو را نصيحتي كنم و اين اندرز به شكرانه ي محبتي است كه به ما داري، وقتي شما مجلسي از علما و بزرگان تشكيل مي دهي و در آن مجلس نظريه ي محمد بن علي عليه السلام خردسال را بر آراي بزرگان مجلس ترجيح مي دهي، اين كار سبب مي شود كه مردم به او توجه كنند و از بني عباس منصرف شوند و خلافت را از تو گرفته و به او بسپارند.

معتصم سخت تحت تأثير اين سعايت قرار گرفت و عزم خود را بر كشتن امام عليه السلام جزم كرد.



[ صفحه 183]