بازگشت

جشن عقد ام الفضل با حضرت جواد


در كتب اخبار به اين حكايت اشارت كرده اند و پاره اي نوشته اند: مأمون به ترتيب مجلس وليمه بداد، چون صيغه عقد جاري شد مأمون بفرمود تا مجلس ها و نشمين گاهاي شاهانه بياراستند و گروهي كثير از خاصه و عامه در مراتب و مقامات خودشان هر كس به فراخور شأن خودش بنشست.

از ريان روايت است كه هنوز درنگي نكرده بوديم كه صداي صوتها بر طريق آواي كشتي بانان در محاورات خودشان با همديگر بلند گشت در اين حال ديديم كشتي كه از نقره ساخته و بر گوساله حمل كرده مي كشيدند و آن كشتي را با طنابهاي ابريشمي بر آن بسته بودند و از غاليه آكنده ساخته بودند، مأمون بفرمود تا محاسن خواص را از آن



[ صفحه 495]



غاليه بيند و ديدند و چون از كار ايشان بپردازيدند آن كشتي را به آن سراي كه عامه مردمان را به ضيافت جلوس داده بودند بكشيدند و با ريش و محاسن آن جماعت نيز همان عمل ورزيدند و مطيب و خوشبوي ساختند و دربار خلافت خوشبوي تر از طبله عطار گشت.

اين وقت خوانهاي طعام هاي الوان كه آكنده به اقسام مطعومات مطبوعه و اغذيه مشتهيه و اشربه مطلوبه (... و فيها ما تشتهيه الأنفس و تلذ الأعين...) [1] بود بر زمين نهادند و حاضران هر كس برحسب ميل و رغبت هر چه را آرزو مي داشت و حاضر يافت بخورد و بياشاميد و چون از كار آكندن شكم بپا شدند، از دربار خلافت مدار جوائز كثير بيامد و هر كس را به اندازه مقامش جايز عطا كردند.

و چون مردمان پراكنده شدند و جماعتي از خواص در مجلس بماندند، مأمون به حضرت ابي جعفر عليه السلام عرض كرد: فدايت شوم اگر رأي ولايت انتماي مبارك علاقه بگيرد كه احكام فقهيه را در وجوه قتل نمودن كسي كه محرم باشد و تفصيل دادي بيان فرمائي تا به آن عالم و مستفيد شويم مي فرمائي، امام محمدتقي عليه السلام در جواب آري.

بدرستي كه شخص محرم اگر صيدي را در حل يعني در آنجاها كه از حرم محترم خارج كرده است بكشد و آن صيد از پرندگان و بزرگ باشد، بر آن شخص واجب مي شود يك گوسفند و اگر در حرم آن صيد را به قتل رسانيده باشد مضاعف آن جزا بر وي لازم گردد يعني دو گوسفند بايد بدهد و اگر جوجه اي را در حل بكشد بايستي بره تازه از شير گرفته بدهد و بهاي آن بر وي نيست، چه آن حيوان را در حرم نكشته است و اگر جوجه را در حرم بكشد بايستي بره از شير بازگرفته به علاوه بهاي آن جوجه را برساند و اگر آن صيد از جنس وحشي باشد، پس اگر خر وحشي باشد بايستي ماده گاوي بدهد و اگر شترمرغ باشد بر وي اشتري واجب گردد و اگر آهو باشد بر وي گوسفندي است.



[ صفحه 496]



و اگر صيدي از اينها را در حرم كشته باشد پس بر اوست جزاي مضاعف كه هدي رسنده به كعبه باشد و هرگاه شخص محرم بزند صيدي را كه واجب شود بر او هدي در آن صيد و اين هنگام احرام به حج بسته باشد آن هدي را بايد در مني نحر كند و اگر محرم به عمره باشد آن هدي را در مكه معظمه نحر مي كند و جزاي صيد در عالم و جاهل مساوي است و اگر به عمد كشته باشد براي او گناهي هست و آن اثم و گناه موضوع [2] و ساقط مي گردد از محرم در صورت خطا و كفاره بر حر و آزاد واجب است از بهر خودش و بر سيد و آقا واجب مي شود از براي بنده اش.

يعني اگر بنده اي مرتكب قتل صيدي بشود بايد سيدش در عوض او جزا بدهد، و بر صغير كفاره نيست و كفاره بر كبير واجب است و اگر كسي نادم و پشيمان گشت عقاب آخرت به سبب اين ندامتش از وي ساقط مي شود و كسي كه اصرار در اين امر داشته باشد عقاب آخرت بر وي واجب است.

چون مأمون اين جوابهاي مقرون به كمال علم و صواب را بشنيد زبان به تمجيد آن حضرت برگشود و عرض كرد: اي ابوجعفر نيكو فرمودي، خداوندت به احسان يزداني و به پاداش كافي برخوردار فرمايد. چه بود رأي مباركت علاقه بگيرد و از يحيي مسئله اي را پرسش فرمائي چنانكه او از حضرتت بپرسيد. ابوجعفر عليه السلام با يحيي فرمود: از تو بپرسم؟ عرض كرد: فدايت گردم اين حال به اختيار و ميل مبارك است اگر جواب آنچه را كه از من بپرسي بدانم به عرض مي رسانم و الا از بيان مبارك و تبيان همايونت مستفيد مي شوم.

اين وقت حضرت ابي جعفر عليه السلام با يحيي فرمود: مرا خبر ده از كيفيت كسي كه در آغاز روز نظر به زني افكنده و نظر كردن بر آن زن بر وي حرام بود و چون روز بلند گشت بر وي حلال گرديد و چون آفتاب جانب زوال گرفت، آن زن بر وي حرام شد و چون هنگام عصر در رسيد بر وي حلال شد و هنگام غروب آفتاب بر وي حرام شد و چون



[ صفحه 497]



هنگام نماز واپسين در رسيد بر وي حلال شد و چون نيمه شب درآمد بر وي حرام گشت و چون نوبت طلوع صبح نخستين درآمد بر وي حلال گشت؟ بازگوي چيست حال اين زن و بچه چيز بر وي حلال و حرام گشت؟

قاضي يحيي گفت: سوگند با خداي راهي براي جواب اين سؤال نمي شناسم و وجه آن را نمي دانم. اگر ميل مبارك باشد ما را به جواب آن مستفيد خواهي فرمود.

حضرت ابي جعفر عليه السلام فرمود: اين زن كنيزكي باشد و شخصي اجنبي در اول روز بدو نظر كرد و نظاره وي به سوي وي حرام است و چون آفتاب بلندي گرفت او را بخريد و اين وقت آن كنيز بر وي حلال شد و هنگام ظهر آزادش نمود و بر وي حرام شد و عصرگاه او را به عقد خود درآورد و بر وي حلال گشت و چون هنگام نماز پيشين در رسيد ظهار كرد يعني با او گفت: «ظهرك علي كظهر امي»، و بر وي حرام شد و چون زمان نماز واپسين درآمد و كفاره آن ظهار را بداد بر وي حلال گرديد. چون نيمه شب در رسيد او را يك طلاقه نمود و بر وي حرام شد و چون صبح بردميد رجوع كرد و بر وي حلال گشت.

در كتاب تحف العقول قبل از شروع به نگارش اين خبر مي نويسد: مسئلة غريبة: روزي مأمون با يحيي بن اكثم گفت: مسئلتي بر ابوجعفر محمد بن علي الرضا طرح كن تا مگر در عرض آن مسئله سخن بر وي قطع كني، يحيي به آن حضرت عرض كرد: اي ابوجعفر چه مي فرمائي درباره مردي كه زني را بر حال زنا نكاح كند آيا بر وي حلال است كه چنان زن را تزويج نمايد؟ فرمود: با آن زني كه زنا كرده است كناره نمايد و با وي مجامعت ننمايد تا از نطفه خودش و نطفه غير از خودش كه در رحم او بود برائت جويد و مطمئن شود كه آن زن را حمل پديد نمي شود و در مدت استبراء با او مباشرت و مجامعت نكند، چه از آن زن كه با وي زنا كرده است ايمن نمي تواند بود كه با مردي ديگر نيز جمع شده است چنانكه با وي شده است و پس از استبراء او را تزويج نمايد اگر بخواهد، چه مثل اين زن مثل درخت خرمائي است كه مردي از آن به حرام بخورد و از آن پس آن درخت را بخرد و به طور حلال از آن مأكول دارد.



[ صفحه 498]



چون يحيي بن اكثم اين جواب بشنيد زبان از سخن فروبست و تكلم نتوانست كرد، از آن پس آن حضرت مسئله مسطوره را از وي بپرسيد.


پاورقي

[1] زخرف: 71.

[2] موضوع: برطرف.