بازگشت

شهادت حضرت جواد الائمه


گفته شد كه عمر حضرت جواد امام نهم عليه السلام مانند گل كوتاه ولي رنگ و بويش براي هميشه باقي و مورد احترام و علاقه مسلمين است از چهارده معصوم اول حضرت زهرا (س) و دوم حضرت جواد عليه السلام عمر كوتاهي داشتند - از 195 تا 220 قريب بيست و پنج سال عمر آن حضرت بود كه 17 سال دوره امامتش مي شد از هشت سالگي تا 25 سالگي صحيح ترين تاريخ رحلت امام نهم روز آخر ماه ذي قعده سال 220 مي باشد [1] مسعودي در اثبات الوصيه شهادت آن حضرت را 6 ذي حجه همان سال نوشته بنابراين 25 سال و دو ماه و 11 روز سن امام نهم است.

17 سال و 9 ماه تصرف در امور داشت و مكرر خودش مي فرمود الفرج بعد المأمون بثلثين شهرا كه خبر از مرگ خود مي داد. معتصم عباسي بنا بر روايت مورخين او را مسموم كرد.

و سم المعتصم علي بن محمد الجواد و دفن في مقابر القريش [2] .

اين رحلت در سفر حضرت جواد از مدينه به بغداد بود كه تنها مسافرت او حساب مي شود معتصم از آن حضرت دعوت كرد و امام جواد در روز 38 محرم سال 220 به بغداد وارد شد و معتصم كه عموي ام الفضل بوده با جعفر پسر مأمون بر قتل آن حضرت همداستان شدند. [3] .



[ صفحه 520]



براي اجراي اين نيت شوم به فكر آنكه مبادا روزي خلافت از بني عباس به علويين منتقل شود شروع به تلقين ام الفضل بر آمده و او را تحريك كردند كه تو دختر و برادر زاده خليفه هستي و احترامت از هر جهت لازم است و شوهر تو محمد بن علي الجواد مادر علي هادي فرزند خود را بر تو مزيت مي دهد.

و آن قدر سعايت كردند تا بر حسب سيره زنان ام الفضل از سعايت آنها تهييج شد و در باطن از شوهر منحرف گرديد - جعفر برادر ام الفضل را هم بدبين نمود و بر مسموم كردن امام نهم راضي ساخت.

اين سه جاني سمي در انگور رازقي تزريق كرده به خانه ام الفضل فرستادند او هم ظرف انگور را در برابر شوهر جوان خود گذاشت و از خوبي و حلاوت آن مانند پدرش كه براي پدر شوهرش تعريف مي كرد توصيف نمود و حضرت جواد را به تناول آن ترغيب و اصرار كرد امام جواد كه مقداري از آن انگور را تناول فرمود آثار سم در جگر خود و احشاء و امعاء احساس كرده و موجب تعب و رنج شديد شد ام الفضل با ديدن آن حال پشيمان و گريان شد ولي به دست خود كاري كرده بود كه پشيماني سودي نداشت.

حضرت جواد فرمود چرا گريه مي كني اكنون كه مرا كشتي گريه تو سودي ندارد بدان به جرم همين خيانتي كه كردي چنان به تنگدستي و فقر مبتلا شوي كه هر چند براي فرار آن كوشش كني به جائي نرسي و به دردي مبتلا شوي كه علاج نداشته باشد.

در جلاءالعيون مي نويسد معتصم به وسيله عبدالملك امام جواد را با ام الفضل دعوت كرد و با كمال تجليل و احترام از مدينه تا بغداد آمدند و در بغداد هم بسيار پذيرائي شاياني از آن حضرت كرد و هدايا و تحف فراواني براي او مي فرستاد و به مهمانيهاي مجللي دعوت مي كرد و يك روز شربت ترش و شيرين را كه قبلا مسموم كرده بود با برف خدمتش فرستاد و سر شيشه را مهر كرد به غلام خود داده گفت آن حضرت را به نام اينكه اگر برف آب شود طعم آن زايل گردد الزام كن غلام هم آمد گفت خليفه از شيريني كه براي او آوردند سهم شما را فرستاد و گفت تا برف آن آب نشده تناول كنيد.

امام نهم آن شربت را نوشيد و مسموم شد.

عياشي مي گويد معتصم يكي از منشيان خود را گفت تو امام را دعوت به منزل خود كن و طعام مسموم براي آن حضرت فرستاد حضرت جواد پس از صرف برخاست بيرون برود صاحب



[ صفحه 521]



خانه اصرار به ماندن كرد فرمود بهتر است كه من زودتر از خانه بيرون روم و پس از فاصله كوتاهي رحلت كرد و ام الفضل بنا بر دعاي آن حضرت به دردي مبتلا شد كه علاج نداشت در داخل فرج او قرحه سختي پديدار گرديد تمام هستي خود را صرف كرد و بهبودي نيافت و بالاخره با فقر و مسكنت با آنكه برادرزاده خليفه بود از دنيا رفت و جعفر برادر ام الفضل شبي در حال مستي در كوچه اي به چاه افتاد و بمرد.

برخي هم نوشتند ام الفضل زهر به دستمال زده در حين مباشرت استعمال كرده تا حضرت شهيد شد در هر حال تاريخ جهان آئينه از نيك و بد و عبرت آيندگان است.


پاورقي

[1] اعلام الوري - ارشاد مفيد - دروس - مناقب ابن شهر آشوب.

[2] مصباح كفعمي بحار ص 70 ج 12 احتجاج طبري ص 245.

[3] كامل ابن اثير در حوادث سال 320 ص 237 ج 5.