بازگشت

ترجمه كلمات حضرت جواد




اگر محول حال جهانيان نه قضاست

چرا مجاري احوال برخلاف رضاست



بلي قضاست به هر نيك و بد عنانكش خلق

بدان دليل كه تدبيرهاي جمله خطاست



هزار نقش برآرد زمانه و نبود

يكي چنان كه در آئينه ي تصور ماست



كسي ز چون و چرا دم همي نيارد زد

كه نقش بند حوادث وراي چون و چراست



تفاوتي كه در اين نقش ها همي بيني

ز خامه ايست كه در دست ايزد داناست



بدست ما چو ازين حل و عقد چيزي نيست

به عيش ناخوش و خوش گر رضا دهيم سزاست



كه زير گنبد خضرا چنان توان بودن

كه اقتضاي قضاهاي گنبد خضراست



چو در ولايت طبعيم از او گريزي نيست

كه بر طباع مواليد والي والا است



كسي چه داند كه اين گوژپشت مينا رنگ

چگونه مولع آزار مردم داناست



نه هيچ عقل بر اشكال دور او واقف

نه هيچ ديده بر اسرار حكم او بيناست



انوري