بازگشت

علم عرافه و علم قيافه


قبل از اسلام اعراب جاهلي به اين دو علم اهميت مي دادند. عرافه نسبت دادن دو نفر، از آثار پا و اثر دست كه روي جسمي نقش باشد و يا دستخط و مانند اينهاست. علم قيافه از آثار جسمي مانند چشم، ابرو، چهره و اعضاي ديگر استنباط مي شود.

اين علم به هر دو نوعش در شرع اسلام اعتباري ندارد و هيچ گونه نسبتي با آن ثابت نمي شود و به سبب آن آثار ارث و محروميت باز نمي گردد و در شرع براي انتساب دو شخص موازين ديگري است. ولي در صورتي كه به مسلماني تهمتي بزنند او مي تواند براي رفع تهمت، از قيافه شناسي استفاده كند. چنان كه در انتساب اسامه ي سياه چهره به پدرش زيد بن حارثه كه سفيد چهره بود از قيافه شناس استفاده كردند و قيافه شناس حكم كرد كه اسامه پسر زيد است و رسول اكرم مسرور گشت؛ زيرا حضرت از طعن آنها آسوده نبود. كيفيت علم نيز چنين بود كه اسامه و زيد را كنار هم نشاندند و سرشان را كاملاً پوشانيدند و تنها پاهايشان را بيرون گذاشتند. قيافه شناسي به نام «المجزر» گفت: اين پاي ها به هم منسوبند و ناراحتي پيغمبر از اين بود كه اصحاب او را متهم مي كردند. [1] .

حضرت رضا هم درباره ي پسرش متهم شد و به حكم قيافه شناس تن داد و پس از روشن شدن مطلب، امام حديث پيامبر را كه در مورد مهدي - عجل الله فرجه الشريف - و خانم خيزران است و آن كه مهدي از اولاد امام جواد است بيان فرمود.


پاورقي

[1] مرآت العقول، ج 1، ص 237؛ در حديث زكريا بن يحيي ماجراي قيافه شناسي گذشت. ابن شهر آشوب در باب معجزات امام جواد نوشته كه جمعي در مكه از رنگ چهره ي امام جواد به شك افتادند زيرا رنگ صورتش شديداً قهوه اي بود. در نتيجه او را كه بيست ماهه بود به قيافه شناس نشان دادند كه شرح آن در روايت محمد بن اسماعيل خواهد آمد.