بازگشت

نظر قيافه شناس در حضور خاندان امام رضا


زكريا بن يحيي گويد: شنيدم علي بن جعفر، از حسن بن حسين بن علي حديث مي كرد و مي گفت: به خدا سوگند خدا ابوالحسن رضا (ع) را ياري كرد. حسن گفت: آري به خدا! فدايت شوم! همانا برادرانش به او ستم كردند. علي بن جعفر گفت: آري به خدا! ما عموهايش هم به او ستم كرديم. حسن گفت: فدايت شوم! مگر شما چه كرديد؟ گفت: ما و برادرانش به او گفتيم هرگز در ميان خاندان ما امامي كه رنگش دگرگون باشد نبوده (مقصودشان اين بود كه امام محمد تقي به شما شباهت ندارد).

حضرت رضا فرمود: او پسر من است. آنها گفتند: همانا رسول خدا (ص) به حكم قيافه شناس داوري فرموده. ميان تو و ما هم قيافه شناس داور باشد. حضرت فرمود: من دنبال آنها نمي فرستم؛ شما بفرستيد و به آنها اطلاع ندهيد كه براي چه دعوتشان مي كنيد و در خانه ي خود باشيد. چون آنها آمدند، ما را در باغ نشانيدند و عموها و برادران و خواهران امام رضا (ع) صف كشيدند و آن حضرت را گرفته، خرقه و كلاهي پشمين بر او پوشانيدند و بيلي بر دوشش گذاشته گفتند به صورت باغباني وارد باغ شود. سپس ابوجعفر (ع) (امام جواد) را آوردند و به قيافه شناس گفتند: اين پسر را به پدرش منسوب و معرفي كنيد. آنها گفتند: پدر او در ميان حاضرين نيست، ولي اين و اين عموي پدر او هستند و اين عموي خود اوست و اين عمه ي اوست. اگر او در اينجا پدري داشته باشد همين صاحب باغ است كه قدم هاي اين پسر با قدم هاي او يكسان است.

چون حضرت رضا (ع) برگشت گفتند «همين شخص پدر اوست. [1] علي بن جعفر گويد: من برخاستم و لب ابوجعفر (ع) (امام جواد) را بوسيدم و آب دهانش را مكيدم و عرض كردم: گواهي مي دهم كه تو امام مني. در اين حال امام رضا گريه كرد و فرمود: عمو! مگر نشنيدي از پدرم كه مي فرمود: رسول خدا (ص) فرموده: پسر بهترين كنيزان كه پسر كنيز نوبيه باشد [2] و دهانش خوشبو و زهدانش نجيب يعني رحمش پاك است و خداوند لعنت كند «اعيبس» [3] را يعني بني عباس و نژاد و خانواده ي او را كه فتنه انگيزند و آنها را يعني اولادي كه از اين كنيز و احفاد او هستند، در چند سال و چند ماه و چند روز مي كشند و به آنها ذلت مي رسانند و از جام تلخ و ناگوار به آنها مي آشامانند و اوست در به در و دورافتاده و پدر و جدش كشته شده اند و غيبتي



[ صفحه 343]



طولاني خواهد داشت تا آن كه مردم درباره ي او گويند: معلوم نيست كجاست؛ شايد مرده است يا هلاك شده و به كدام دره افتاده است. اي عمو! چنين پسري جز از نسل من از چه كسي تواند بود؟ عرض كردم: راست گفتي فدايت شوم!


پاورقي

[1] گويا ابتدا از آثار قدم حضرت كه روي زمين نقش بسته بود احتمال دادند و سپس كه خود حضرت را ديدند يقين كردند.

[2] درباره ي شهر نوبه در پاورقي ص 339 شرحي داده شده است.

[3] «لعن الله الاعيبس»؛ اين كلمه مصغر عباس است و در مقام تحقير گفته مي شود.