بازگشت

امام از يحيي سؤالي كرد و او از جواب عاجز ماند


مأمون گفت: اگر خواستي تو هم از يحيي بن اكثم سؤالي كن. امام به يحيي بن اكثم فرمود: اگر سؤال كنم حاضري جواب آن را بدهي؟ گفت: قربانت گردم! هر طور كه ميل شماست بپرسيد. اگر توانستم جواب مي دهم و گرنه استفاده مي كنم.



[ صفحه 356]



امام فرمود: در اول روز مردي به زني نگاه كرد و نگاهش حرام بود. چون روز بلند شد بر او حلال گرديد. چون ظهر شد بر او حرام شد و چون عصر شد بر او حلال گشت. چون غروب شد حرام گرديد و چون عشا رسيد حلال شد. چون نصف شب شد حرام گشت و چون صبح دميد بر وي حلال شد. چه ها رخ داده كه اين احكام پيش مي آيد.

يحيي گفت: به خدا سوگند به پاسخ اين مسئله راه پيدا نمي كنم. شما بفرماييد تا استفاده كنيم. امام فرمود: اين زن، كنيز مردي ديگر بود و نگاه به او حرام بود. چون آفتاب بالا آمد او را از مولايش خريد و بر وي حلال شد. چون ظهر شد آزادش كرد؛ پس بر او حرام شد. بعداً او را عقد كرد و بر او حلال شد. وقت غروب ظهارش كرد و بر او حرام شد. هنگام عشا كفاره ي ظهار [1] را داد و بر او حلال شد. چون نيمه شب شد به يك طلاق او را طلاق داد و بر وي حرام شد. سپيده دم به او رجوع كرد، پس بر او حلال شد!

در اين هنگام مأمون رو كرد به حاضرين - كه اكثر آنها از خاندان خودش بودند - و گفت: آيا در ميان شما كسي هست كه اين مسئله يا مسئله ي قبلي را بدان تفصيل كه شنيديد پاسخ گويد؟ گفتند نه به خدا. اميرالمؤمنين داناتر است به آنچه خود انديشيده است. مأمون گفت: واي بر شما! اين خاندان در ميان همه ي مردم به فضيلت و برتري بر همگان تقدم دارند و كودكي و خردسالي مانع از كمال آنان نيست. آيا ندانسته ايد كه رسول خدا (ص) دعوت خويش را با دعوت اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب شروع كرد و علي - عليه السلام - در آن روز ده ساله بود و رسول خدا اسلام او را پذيرفت و بدان حكم كرد و جز علي كس ديگري را در آن سن به دين اسلام دعوت نفرمود؟ نيز با حسن و حسين بيعت فرمود، با اينكه هر دو در آن زمان كمتر از شش سال داشتند و جز آن دو با هيچ كودكي در آن سن بيعت نكرد.

هم اكنون با برتري و فضيلتي كه خداوند به اينان داده آشنا شديد؟ نمي دانيد كه ايشان آن نسلي هستند كه خداوند در سوره ي آل عمران درباره ي آنها مي فرمايد: نسلي هستند كه بعضي از ايشان از بعضي ديگرند. [2] درباره آخريشان جاري و ثابت است آنچه درباره ي اوليشان جاري است. همه گفتند: راست گفتي اي اميرالمؤمنين!

مجلس تمام شد و همه رفتند و روز ديگر نيز مأمون عطاياي بسياري در ميان مردم پخش كرد و حضرت جواد را اكرام نمود و قدر و مرتبه ي او را بزرگ مي شمرد و او را بر تمام فرزندان و خاندان خويش مقدم مي داشت. [3] .



[ صفحه 357]




پاورقي

[1] ظهار در شرع اين است كه مرد پشت و كمر زن خود را مانند كمر مادر يا يكي از ارحام خود بپندارد و بگويد: پشت تو يا كمر تو مانند كمر يا پشت مادر يا خواهر من است. با اين كلمه زن بر او حرام مي شود و بايد كفاره بدهد تا بر او حلال گردد.

[2] ذرية بعضها من بعض (آل عمران / 34).

[3] بحار، ج 50، ص 79 - 74، حديث 3 و احتجاج، ج 2، ص 240.