بازگشت

زكريا بن آدم بن عبدالله بن سعد اشعري قمي


وي و برادرانش اسماعيل و اسحاق از چهره هاي بنام شهر قم بودند. اسحاق حضور امام رضا (عليه السلام) رسيد، [1] اما اسماعيل توفيق حضور به پيشگاه هيچ يك از امامان را نيافت. اگرچه وي حضور امامان را نيافت. اگرچه وي حضور امامان را درك نكرد. با اين همه از نظر شيعيان مورد اعتماد بود. [2] از آن ميان زكريا محضر امام صادق (عليه السلام) را درك و از حضرتش روايت كرد [3] ، وي در دوره امامت علي بن موسي الرضا (عليه السلام) برجستگي و تشخيص بيشتري يافت [4] به گونه اي كه نمايندگي آن حضرت در شهر قم به او واگذار گرديد و حوزه مأموريتش تا شهر همدان گسترش داشت. سخنان امام رضا (عليه السلام) نيز بيانگر همين موضوع است. امام (عليه السلام) در پاسخ «علي بن مسيّب» كه از همدان خدمت آن حضرت رسيده و عرض كرده بود كه شهر من دور است هر زمان كه نياز باشد نمي توان خدمت شما رسيد، پس از چه كسي مباني اعتقادي را فراگيرم؟ امام مي فرمايند: از زكريا بن آدم كه بر دين و دنيا امين است. [5] .

اين حديث نشان مي دهد كه مسؤوليت زكريا بن آدم تنها به شهر قم محدود نمي گرديد، اما اين كه دقيقاً قلمرو مسؤوليت وي تا چه شهرهايي گسترش داشته است روشن نيست. از آنجا كه قم و همدان جزو شهرهاي ولايت جبال بودند و تاريخ نمايندگي زكريا نيز دريغ شده است.

به هر حال همان طور كه گفته شد زكريا در زمان امام رضا (عليه السلام) نمايندگي قم را برعهده داشت و با نا آراميهايي روبرو بود كه خود بيانگر ناكاميهاي يونس و شاگردش ابراهيم بن هاشم مي تواند باشد.

وي به يكي از دوستانش مي گويد: خدمت امام رضا (عليه السلام) عرض كردم: مي خواهم از خاندانم جدا شوم، زيرا نابخردان در ميان قوم زياد شده اند، امام در پاسخ فرمود: اين كار را نكن زيرا وجود تو خاندانت را پاس مي دارد همان گونه كه وجود ابي الحسن كاظم (عليه السلام) مردم بغداد را پاس مي داشت. [6] .

اين گونه مقايسه عملكرد زكريا بن آدم از جانب امام رضا (عليه السلام) حكايت از اهميّت و موضع پويا و تعادل دهنده زكريا مي كند و مي تواند اشاره اي بر توفيق تلاشهاي وي در برخورد با گروه واقفه باشد كه احتمالاً پس از شهادت امام موسي كاظم (عليه السلام) در قم نيز سرايت كرده بوده است. [7] .

فعاليتهاي زكريا بن آدم به اداره شيعيان اين منطقه محدود نمي گرديد. او به احتمال قوي و بنا به شرايط جغرافيايي قم، عمليات محدود جنگي عليه دشمنان و يا شايعه پراكنان دولتي را تدارك مي ديد. در اين مورد روايتي نقل شده است كه حكايت از وقوع چنين قضايايي دارد: ماجرا از اينجا آغاز مي گردد كه روزي ريان بن صلت كه يكي از ياران امام رضا (عليه السلام) به شمار مي رفت [8] و در دستگاه فضل بن سهل كار مي كرد و صاحب نفوذ بود، در مرو خدمت امام رسيد و انحراف و دروغ پراكني هاي هشام بن ابراهيم عباسي را كه از بني عباس [9] و از كارگزاران دولتي بود، گزارش داد و از آنجا كه با وي هم اتاق بود از امام اجازه خواست تا با خفه كردن او به زندگي اش خاتمه دهد و سپس اعلام كند كه به مرگ ناگهاني از دنيا رفته است. امام مخالفت كرد و سپس ريان پيشنهاد نمود كه شيعيان قم با دسته هاي 20 تا 30 نفري و به صورت راهزنان، راه بر او بندند و وي را به قتل برسانند، در اين صورت گفته مي شود كه به دست دزدان از بين رفته است. امام در برابر اين پيشنهاد سكوت كرد و ريان سكوت امام را نشانه رضايت دانست و عرض كرد: او چند روزي پس از من كه مأموريتي از جانب فضل بن سهل براي عراق دارم، رهسپار عراق مي شود. وي پس از مسافرت در نزديكي قم زكريا بن آدم را مي خواند و داستان را با او درميان مي گذارد و زكريا نيز براي اجراي آن اعلام آمادگي مي كند. اما پس از چندي معمر بن خلّاد بغدادي يكي ديگر از اصحاب امام رضا (عليه السلام) وارد قم مي شود [10] و مورد مشورت زكريا قرار مي گيرد. معمر مي گويد: از آنجا كه امام دستور قتل او را نداده است بهتر آن است كه متعرض وي نشويد و سرانجام هشام بن ابراهيم عباسي از مهلكه جان به سلامت برد. [11] .


پاورقي

[1] نجاشي، احمد بن علي: فهرست اسماء مصنفي الشيعه معروف به رجال نجاشي، قم، داوري، بي تا) ص 53.

[2] رجال نجاشي، ص 20، اردبيلي، محمد بن علي: جامع الرواة (بيروت، اضواء، 1983)، ج1، ص 90.

[3] رجال طوسي، ص 200.

[4] رجال نجاشي، ص 124.

[5] اختيار معرفة الرجال، ص 594،595، مفيد، محمد بن محمد بن نعمان، اختصاص، تصحيح علي اكبر غفاري، (قم، جماعة المدرسين)، ص 87.

[6] اختيار معرفة الرجال، ص 594.

[7] اختيار معرفة الرجال، ص 459، 460.

[8] رجال طوسي، ص 376.

[9] تنقيح المقال، ج1، ص 291. 292.

[10] رجال طوسي، ص 309.

[11] حميري قمي، ابي العباس عبدالله بن جعفر، قرب الاسناد، (تهران، نينوي حديثه، بي تا)، ص 149، 150.