بازگشت

مقابله با تهاجم فرهنگي و دفع شبهات


بدون شك عناصري چون تاريخ، تمدن ديرينه، علم، آداب و سنن، زبان و قابليتهاي آن، امور سياسي و در رأس آن ها عامل خطير عقيده و باور ديني در ساختار فرهنگ هر جامعه اي نقش بسزايي داشته و دارند.

ليكن در مقام تعريف فرهنگ با در نظر گرفتن تعدد بس گسترده عوام مؤثر در ساختار آن، به نظر مي رسد كه جامعترين تعريف فرهنگ عبارت باشد از اينكه: فرهنگ مجموعه يافته ها و پذيرفته هاي جامعه ي بشري است. حال با در نظر داشتن اين واقعيت مسلم تاريخي كه اواخر عصر حكومتي هارون الرشيد و تقريبا تمام دوره ي مأمون عباسي زمان نضج و رشد علوم اسلامي، ادبيات و بويژه علم كلام ارزيابي مي شود.

شخصيت علمي خود مأمون و رقابت دائمي او با دربارهاي سلاطين وقت و تلاش مضاعفش در جذب علماي تمامي فرق اسلامي به دربارش باعث شده بود كه مرو و بغداد محل تجمع دانشمندان و زورآزمايي علمي آنان از يكسو و تهييج حسادت علمي آنها از سوي ديگر گردد و مأمون عباسي كه خود بهره اي وافر از گنجينه هاي علمي برده و اهل ذوق و نظر بود به رونق مجالس مناظره و استدلال و طرح شبهات دامن مي زد كه نمونه هاي فراواني از اين سنخ جلسات را در تاريخ زندگاني حضرت ثامن الحجج علي بن موسي الرضا عليه السلام و امام جواد عليه السلام مي توان يافت كه در اين مختصر نمونه هايي از استدلال بسيار متين نهمين مهر سپهر سروري تقديم شده است.

آنچه كه تا كنون براي برخي از مورخين مخفي مانده و از روي عمد به آن نپرداخته ايم اين نكته ي ظريف است كه تغيير و تبديل فرهنگ نيز نياز مبرم به يك طرح عمليات دقيق و با رمز و راز پيچيده مخصوص ظرافت كارهاي فرهنگي دارد و همين موضوع توسط معاندين با اسلام امامت و ولايت و در يك كلمه اسلام ناب محمدي صلي الله عليه و آله مد نظر قرار گرفت و با كمال تأسف آنها با استفاده ي بهينه از غفلت موجود در ميان عامه مسلمين در اين زمينه موفقيتهايي هم بدست آوردند كه به عنوان مثال چند مورد ذكر مي شود.

الف) آنان كه حساسيت عامه مسلمين را در قبال نص آيات قرآن دريافته بودند و به جنبه ي ابعاد گوناگون اعجاز كلام وحي واقف بودند به جاي تحريف ظاهر قرآن و تلاش در زمينه ي آن با تمام توان خويش در صدد تحريف مفهومي فرهنگ اسلام و قرآن برآمدند كه هم غير محسوس وهم در آينده اي نه چندان دور منشاء فوايد فراواني براي آن ها بود.

مثلا به جاي بحث اجتماعي راجع به مفاهيم اجتماعي و احكام سياسي اجتماعي اسلام عزيز و تبيين جايگاه رفيع امامت در حيات و نمو جامعه بشري، مباحث انحرافي غير ضروري را رايج كرده و افكار و آراء متفكران مسلمان را به سوي آنها سوق دادند و اين موضوع در سطح وسيعي ازعلوم اسلامي مطرح و تا آن حد پيش رفت كه حتي محدثيني كه راجع به سياسيات فقه اسلامي روايت جمع آوري و تنظيم كرده بودند مورد بي مهري قرار گرفته اند و حتي اگر نتوانسته اند به آنان وصله اي بچسبانند حداقل با صراحت آنها را بارز عالمان به زمان القاي شبهه نموده شخصيت اين ستاره هاي فروزان آسمان معرفت را در هاله اي از ابهام قرار دهند.

ب) دامن زدن به ترويج احاديث جعلي كه عمده ي آن ها در عصر بعد از رسول گرامي اسلام صلي الله عليه و آله و در نزاع دو جريان اسلام امامت با اسلام خلافت و بويژه در دوره ي اقتدار بني اميه ساخته و پرداخته شد و برخي موارد هم التقاط آراء و نظرات يهود و مسيحيت با افكار اسلامي منشاء آنها بوده و در مناظره هاي امام هشتم و حضرت جواد عليه السلام نمونه هايي از هر دسته ديده مي شود.

ج) ميدان دادن به علماي كم بهره از فضايل معنوي و يا برخوردار از ضعفهاي نفساني همچون حب شديد جاه و رياست و يا عشق بيش از حد به مال و برخورداريهاي دنيوي و نيز رويارو قرار دادن آنان با علماي ولائي، اين دژهاي حصين هدايت كه شمع وجود خود را وقف ظلمت زدائي جهل و خرافه از جامعه بشريت كرده و عزم خود را در هدايت مسلمين به ساحل نجات جزم كرده بودند و اين حربه از ديرباز بر عليه ائمه طاهرين و شاگردان و شيفتگان بصير آنان به كار گرفته شده بود و در زمان امام جواد عليه السلام نيز ادامه داشت روزي اين حربه چنان كار آمد بود كه در مجلسي كه سرور و سالار آزاد مردان حاضر بودند مسئله ي شرعي مطرح مي شد و زمانيكه آن امام همام و بي شرمانه مي گفتند: از شما كه سؤال نكردم بگذار فلاني كه ريشش سفيد شده جواب دهد!!

و روزي يحيي بن اكثم آن عالم بي عمل شيفته ي جاه و مال دنيا گستاخانه در صدد ضربه زدن به امام بر حق حضرت جواد عليه السلام بر مي آمد، و دهها زمينه ي ديگر كه تفصيل آنها دراين مختصر نمي گنجد.

حال پس از يادآوري بسيار مختصر زمينه هاي موجود در عصر امام نهم عليه السلام به خوبي مي توان دريافت كه آن حضرت يك تنه در برابر آن همه فتنه هاي سياسي و فرهنگي ايستاد و چهره اي بسيار متمدن و تابناك از فرهنگ غني اسلام امامت را به نمايش گذاشت آن اسوه ي تقواي مثبت و كارآمد با آن كه مي توانست در كمال برخورداري از نعمات و لذات دنيوي باشد با زهد بي نظير درس عملي، اقبال به ارزشها و اتصاف به زيور فضيلتهاي معنوي و مكارم والاي اخلاقي، فلسفه، بعثت مقدس نبوي و سيره مستمره اجداد طاهرينش را به نمايش گذاشت و از اين طريق تبليغات چندين ساله ي مغرضان و دشمنان ديرين اهل بيت عصمت و طهارت را مبني بر اينكه اين دنياست كه بر ايشان ادبار كرده و در دسترس آنان نيست نه آن كه آن ها از روي انتخاب ارزشي آنرا برگزيده باشند خنثي كرد و آن نقشه هاي شيطاني را نقش بر آب ساخت دراين عرصه نقش مؤثر آن حضرت به حدي موفق بود كه هم ناچار دشمنان به آن اعتراف كردند و علاوه خود آنها هم شيفته ي مشي انساني و سلوك معنوي آن سمبل و الگوي كامل انسان نمونه شدند و اين حقيقت را لمس كرده اند كه حضرت ايشان با همه تقدسش ‍حقيقت انسانيت را يافته و ارزشهاي والاي كرامت انساني را پذيرفته و با جان و روان خويش عجين ساخته است.