بازگشت

شفاعت امام جواد به شيعه ي نيازمند


مردي از بني حنيفه نقل مي كند: در اولين سال خلافت معتصم عباسي كه حضرت جواد عليه السلام به حج رفته بود با ايشان رفيق راه بودم، روزي سر سفره طعام كه عده اي از اطرافيان و رجال خليفه هم حضور داشتند عرض ‍ كردم: فدايت شوم والي ما فردي دوستدار اهل بيت است و من به ديوان او ماليات بدهكارم اگر صلاح بدانيد نامه اي بنويسيد كه در حق من ارفاق نمايد.

امام فرمود: من او را نمي شناسم. عرض كردم: فدايت شوم همانطور كه گفتم او از دوستان شماست، نامه شما به حال من فايده دارد امام عليه السلام كاغذي به دست گرفت و چنين نوشت:

بسم الله الرحمن الرحيم اما بعد آورنده نامه من از تو مذهب خوبي نقل كرد از حكومت تو فقط كار نيك برايت مي ماند به برادرانت نيكي كن و آماده باش كه خداي عزوجل از اندوه ذره و خردل از تو سؤال و بازخواست خواهد كرد.

آن مرد مي گويد:

وقتي وارد سجستان شدم به حسين بن خالد كه والي آنجا بود خبر داده بودند كه از جانب امام صلوات الله عليه براي او نامه اي مي آورم والي در دو فرسخي شهر خودش را به من رساند نامه را به او دادم گرفت و آن را بر دو چشم خويش گذاشت.

گفت: حاجت تو چيست؟

عرض كردم: در ديوان تو ماليات بدهكارم. حسين بن خالد بدهكاري من را از ديوان محو كرد و گفت: تا بر سر كار هستم ديگر ماليات مده بعد پرسيد: خانواده ات چند نفر است؟ گفتم فلان قدر. فرمان داد به من و آنها احسان كردند، تا او زنده بود ديگر ماليات ندادم و همواره و بطور مرتب در ايام زندگي خويش به من نيكي مي كرد. [1] .


پاورقي

[1] بحارالانوار ج 50، ص 87 - 86، و كافي ج 5 ص 111.