بازگشت

علوم و معارف در عهد خلفاء


ما در اين جا بر سر آن نيستيم كه اين موضوع بسيار جالب و قابل توجه را آنچنان كه بايد و شايد شرح و توضيح داده و از زمان خليفه اول شروع نموده تا به زمان مأمون الرشيد برسانيم زيرا وقت و مجال اين كار نيست و اساسا با قصد اوليه نويسنده كه بنابر اختصار داشته مغايرت دارد، همين قدر گوئيم:

يكي از موضوعاتي كه از اواخر عهد خلفاء بني اميه قسمت مهمي از تاريخ اسلام را به خود اختصاص داده است توجه عمومي مسلمين به خاندان نبوت و رسالت و اهل بيت عليهم السلام است كه تا اين تاريخ از طرف خلفاء و حكام وقت سعي مي شد ما بين عامه مسلمانها و اهل بيت عليهم السلام جدائي بيندازند و مردم را از اينان بدور نگهدارند و عملا به فرموده رسول اكرم (ص) كه در دقايق آخر عمر شريف فرمودند:

«اني تارك فيكم الثقلين كتاب الله و عترتي اهل بيتي» پشت پا بزنند.



[ صفحه 44]



در اين دوره يعني در اواخر حكمراني و خلافت و سلطنت بني اميه، ابومسلم خراساني مردم را به مخالفت با بني اميه و خلافت: «الرضا من آل محمد» دعوت مي كرد مردم اين دعوت را از جان و دل مي پذيرفتند.

داستان دعوت و قيام ابومسلم و سرانجام به حكومت و سلطنت به اصطلاح به خلافت رسيدن بني عباس نمونه كامل عنايت مسلمانها به خاندان رسول اكرم (ص) مي باشد.

با روي كار آمدن عبدالله سفاح و پس از مرگش خلافت منصور دوانيقي مردم متوجه اشتباه خود در تعيين موضوع الرضا من آل محمد (ص) شدند، دانستند كه آن كس را كه به خاطر او قيام كردند و جانفشاني نمودند اينان نيستند اما ديگر كار گذشته بود و قيامهاي سادات علوي در شهرهاي مختلف اگر چه مردم بدانها مي گرويدند و آنان را ياري مي كردند لكن، جدا بودن و هماهنگ نبودن اين قيامها از يك طرف و بدون مقدمه و برنامه بودن آنها از سوي ديگر و از همه مهمتر مسلط بودن بني عباس بر اوضاع سبب شكست كليه اين قيامها گرديد اما نتيجه كلي آن، بيداري و آگاهي مردم از خطاي خود در انتخاب اينان جهت حكومت بود.

نكته ديگر و مهمتر از اين، كه آن هم از اواخر عهد بني اميه شروع گرديد، نهضت علمي و فرهنگي مسلمين است كه در كليه علوم و فنون به خصوص علوم حديث و تفسيركه در بين جامعه مسلمين ايجاد گرديد.

ده ها و صدها محدث و فقيه و طالب علم از شهرهاي مختلف جهت اخذ حديث به مراكز علمي- مكه، مدينه، دمشق و مصر روي مي آوردند. محور اصلي و كانون اساسي شهر مدينه و محضر مقدس حضرتين امامين صادقين (امام محمدباقر و امام جعفرصادق عليهماالسلام بود. با توجه به تعداد محدثين و رواة شيعه و سني كه از محضر مبارك حضرت امام



[ صفحه 45]



جعفرصادق عليه السلام كه تعداد آن را با ذكر نام و نشان متجاوز از ششهزار نفر مي نويسند اهميت اين موضوع ثابت مي شود.

در دوره خلفاي بني عباس علوم و فنون گسترش يافته و علوم فلسفه و كلام و حكمت و طب و رياضي و غيره بر علوم اوليه افزوده شد و تعداد دانشجويان و طالبان علم فزوني يافت. بسياري از كتب حكماء و فلاسفه يونان و روم از زبان لاتين به زبان عربي برگردانيده شده و علماي اسلام به يادگيري و آموختن و بحث درباره مطالب آن پرداختند. حوزه هاي بحث و تدريس در بيشتر شهرها منعقد گرديد و هرون و به خصوص مأمون به اين نهضت علاقمند بودند و در پيشرفت آن كوشش مي كردند. مأمون خود نيز فردي درس خوانده و عالم و آشنا به فلسفه و حكمت بود و گاهگاهي در جلسات دانشمندان و بحث آنان شركت مي كرد احتجاجات حضرت رضا عليه السلام با علماء مذاهب مختلفه در حضور مأمون و چيره شدن بر همگان نمونه اي از توجه مأمون به موضوع و شركت در جلسات بحث مي باشد.

آنچه در اين نهضت علمي قابل توجه است آنكه پرچمداران اين نهضت و پيشروان علمي اين انقلاب فكري و اولين كساني كه در كليه علوم اسلام كتاب تأليف كرده اند بزرگان علماء و محدثين و اصحاب ائمه طاهرين عليهم السلام از فرقه حقه شيعه بوده كه تحت رهبري حضرات معصومين موفق به انجام اين خدمات به عالم اسلام شده اند.