بازگشت

از نامه ها


1- امام جواد عليه السلام نامه اي به علي بن مهزيار كه يكي از اصحاب آن حضرت بود به شرح زير مرقوم نمود:

بسم الله الرحمن الرحيم - يا علي احسن الله جزائك و اسكنك جنته و منعك من الخزي في الدنيا و الاخرة و حشرك الله معنا.

يا علي قد بلوتك و خبرتك في النصيحة و الطاعة و الخدمة و التوقير و القيام بما يجب عليك، فلوقلت اني لم ار مثلك لرجوت ان اكون صادقا، فجزاك الله جنات الفردوس نزلا فما خفي علي مقامك و لاخدمتك في الحر و البرد و الليل و النهار، فاسال الله اذا جمع الخلائق للقيامة ان يجمع بيننا و بينك انه سميع الدعاء [1] .

بنام خداوند بخشنده ي مهربان -اي علي خداوند تو را جزاي نيك دهد و در بهشتش ساكن گرداند و تو را در دنيا و آخرت از ذلت و خواري باز دارد و با ما (خاندان نبوت) محشور نمايد.

اي علي من تو را در مورد (پذيرش) نصيحت و انجام طاعت و خدمت و توقير و درباره ي آنچه انجام آن بر تو واجب است آزمايش كرده ام اگر بگويم مانند



[ صفحه 199]



تو را نديده ام اميد دارم كه در اين قول راستگو باشم، خداوند جزاي تو را منزلگاه بهشت قرار دهد، پس (بدان كه) مقام و خدمت تو در گرما و سرما و در شب و روز بر من پوشيده نيست بنابراين از خداوند تعالي مسألت دارم كه چون خلائق را در قيامت گرد آورد ما و تو را نيز با هم مجتمع سازد كه او شنواي دعاء است.

2- به نقل شيخ كشي امام جواد عليه السلام نامه هائي به شرح زير به علي بن مهزيار مرقوم فرمودند:

قد وصل الي كتابك و قد فهمت ما ذكرت فيه و ملأتني سرورا فسرك الله! و انا ارجو من الكافي الدافع ان يكفي كيد كل كايد انشاءالله تعالي.

نامه ات به من رسيد و درباره ي آنچه مذكور داشته بودي دانستم و مرا شادمان نمودي، پس خداوند تو را مسرور گرداند! و من از خداوند كافي و دافع اميد دارم كه خدعه و نيرنگ هر نيرنگ باز را كفايت كند انشاءالله تعالي و در نامه ديگر چنين مرقوم فرموده اند:

و قد فهمت ما ذكرت من امر القميين، خلصهم الله و فرج عنهم، و سررتني بما ذكرت من ذلك و لم تزل تفعل! سرك الله بالجنة و رضي عنك برضاي عنك! و انا ارجو من الله حسن العون و الرافة! و اقول حسبنا الله و نعم الوكيل [2] .

و آنچه درباره ي كار مردم قم مذكور داشته بودي دانستم خداوند آنها را خلاصي دهد و در كارشان فرج و گشايشي عنايت فرمايد و مرا به سبب آنچه در اين خصوص يادآور شده بودي مسرور كردي و هميشه چنين خواهي كرد! خداوند تعالي تو را با ورود به بهشت شادمان گرداند و به خاطر رضايتي كه من



[ صفحه 200]



از تو دارم از تو راضي شود! و من از خدا اميد حسن ياري و رأفت دارم و مي گويم خدا ما را كافي است و چه وكيل خوبي است.

3- از خود علي بن مهزيار روايت شده است كه رقعه اي به خدمت آن حضرت نوشتم و در مورد خود از او توسعه اي خواستم و تقاضا كردم كه آن چه در دست من است حلالم فرمايد اما در پاسخ نامه ي من مرقوم فرمود:

وسع الله عليك و لمن سألت به التوسعة من اهلك، و لاهل بيتك و لك يا علي عندي من اكثر (اكبر) التوسعة، و انا اسأل الله ان يصحبك بالعافية و يقدمك علي العافية و يسترك بالعافية انه سميع الدعاء.

خداوند بر تو و بر آن كس كه از اهل خود برايش تقاضاي توسعه نمودي وسعت دهد، يا علي براي تو و اهل بيت تو آنچه (مقام و منزلت) در نزد من است زيادتر (بزرگتر) از توسعه اي است كه تقاضا نموده اي، و من از خداوند خواهانم كه تو را با عافيت حفظ كند و عافيت را بر تو بپسندد و تو را لباس عافيت بپوشاند زيرا كه او شنونده ي دعاء است.

همچنين از علي روايت شده است كه از امام جواد عليه السلام تقاضاي دعاء نمودم و به من چنين مرقوم فرمودند:

و اما ما سألت من الدعاء فانك لست تدري كيف جعلك الله عندي، و ربما سميتك باسمك و نسبك مع كثرة عنايتي بك و محبتي لك و معرفتي بما انت اليه، فادام الله لك افضل ما رزقك من ذلك و رضي عنك برضاي عنك و بلغك افضل نيتك و انزلك الفردوس الاعلي برحمته! انه سميع الدعاء، حفظك الله و تولاك و دفع الشر عنك برحمته، و كتبت بخطي [3] .

و اما آنچه را كه از دعاء درباره ات خواستي تو خود نمي داني كه خداوند



[ صفحه 201]



تو را در نزد من چگونه قرار داده است و با وجود كثرت عنايت و محبتي كه به تو دارم و با وجود شناسائي بدان چه تو به سوي آن مي گردي چه بسا كه تو را به اسم و نسب نام مي برم، پس خداوند بهترين چيزي را كه از اين بابت نصيب تو فرموده است براي تو دائمي كند و به سبب رضايتي كه من از تو دارم از تو راضي گردد و تو را به بهترين نيتي كه داري برساند و در بهشت برين به رحمت خويش فرود آورد كه او شنواي دعاء است، خدا تو را حفظ كند و دوست بدارد و شر و بدي را به رحمت خود از تو برطرف سازد. (و من اين نامه را) با خط خود نوشتم. 4- امام جواد عليه السلام به يكي از دوستانش چنين نوشت:

اما هذه الدنيا فانا فيه معترفون ولكن من كان هواه هوي صاحبه و دان بدينه فهو معه حيث كان، و الاخرة هي دار القرار [4] .

اما اين دنيا پس ما در آن شناخته شده ايم ولكن هر كس كه ميل و هواي او ميل و خواسته ي دوستش بوده و بدين او متدين باشد آن كس با او است هر جا كه باشد، و سراي آخرت است كه جاوداني است.

5- نامه ي آن حضرت به والي سيستان

علامه مجلسي از كافي نقل مي كند كه مردي از بني حنيفه از اهالي سجستان (سيستان) گفت در سال اول خلافت معتصم با حضرت ابي جعفر عليهماالسلام همسفر مكه بوديم، در سر سفره كه جمعي نشسته بوديم من بدان حضرت عرض كردم فدايت شوم والي شهر ما (حسين بن عبدالله نيشابوري) مردي از شيعيان شما است و شما را دوست دارد و من مالياتي بايد به ديوان او بپردازم اگر مصلحت مي دانيد چيزي در اين مورد به او مرقوم فرمائيد تا درباره ي من نيكي كند.



[ صفحه 202]



امام جواد عليه السلام فرمود او را نمي شناسم. عرض كردم فدايت شوم چنان كه گفتم از دوستان شما اهل بيت است و نامه ي شما حتما به نفع من خواهد بود. پس آن جناب كاغذي گرفت و چنين نوشت:

بسم الله الرحمن الرحيم، اما بعد فان موصل كتابي هذا ذكر عنك مذهبا جميلا و ان مالك من عملك ما احسنت فيه فاحسن الي اخوانك و اعلم ان الله عزوجل سائلك عن مثاقيل الذر و الخردل.

بنام خداوند بخشنده ي مهربان. اما بعد اين شخصي كه نامه ي مرا به تو مي رساند اعتقاد نيك تو را متذكر شد، و از عمل تو آن مقدار به تو سود رساند كه آن را نيكو انجام دهي، پس به برادرانت نيكي كن و بدان كه خداوند عزوجل از سنگيني ذر و خردل از تو سئوال خواهد نمود.

راوي گويد چون وارد سجستان شدم پيش از ورد من اين خبر را به والي داده بودند لذا او تا دو فرسخي شهر به استقبال من آمده بود من نامه ي امام را به او دادم و او آن را بوسيد و روي چشمانش گذاشت و به من گفت حاجت تو چيست؟

گفتم مالياتي بايد به ديوان شما بدهم!

دستور داد آن را خط كشيدند و گفت تا من در اينجا هستم تو مالياتي نخواهي داد.

سپس از وضع زندگي و تعداد عائله ام پرسيد و من جريان كار و وضع آنها را به اطلاعش رسانيدم.

والي دستور داد (علاوه بر اينكه از پرداخت ماليات معافم كردند) بخشش و صله اي هم براي من مقرر داشتند و تا او زنده بود من مالياتي نمي دادم



[ صفحه 203]



وصله و بخشش او نيز از من قطع نمي شد تا اينكه وفات نمود [5] .

6-مردي به حضرت ابي جعفر عليه السلام نامه اي نوشت و از وسوسه هائي كه به خاطرش مي آمد شكايت نمود! امام جواد عليه السلام ضمن پاسخ نامه ي وي چنين نوشت:

ان الله عزوجل ان شاء ثبتك فلا يجعل لابليس عليك طريقا قد شكي قوم الي النبي صلي الله عليه و آله و سلم لمما يعرض لهم لان تهوي بهم الريح او يقطعوا احب اليهم من ان يتكلموا به. فقال رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم أتجدون ذلك؟ قالوا نعم. فقال: و الذي نفسي بيده ان ذلك لصريح الايمان فاذا وجدتموه فقولوا: امنا بالله و رسوله و لاحول و لاقوة الا بالله [6] .

خداوند عزوجل اگر بخواهد تو را ثابت نگه مي دارد و براي شيطان راهي بر تو قرار ندهد، مردمي هم به پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم از خاطره هائي كه در دلهايشان مي افتاد شكايت كردند كه اگر باد آنها را به جاي دوري اندازد و يا قطعه قطعه شوند دوست تر دارند كه آن خاطره ها را به زبان آورند! پس رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم فرمود آيا اين چنين دريافتيد؟ (كه از اين خاطره ها در رنج و سختي هستيد) عرض كردند بلي، فرمود: سوگند به آنكه جانم در دست قدرت اوست همين (احساس شما) صريح ايمان است و هر گاه اين خاطره ها در دل شما پيدا شد بگوئيد به خدا و رسولش ايمان داريم و حول و قوه اي نيست مگر براي خدا.



[ صفحه 204]




پاورقي

[1] مجالس المؤمنين جلد 1 صفحه ي 422.

[2] رجال كشي صفحه ي 550.

[3] رجال كشي صفحه ي 551.

[4] تحف العقول - در بعضي از نسخه ها (مغترفون) نوشته شده كه معني آن (ما در آن اندكي بهره منديم) مي شود.

[5] بحارالانوار جلد 50 صفحه ي 86.

[6] اصول كافي جلد 4 باب الوسوسة و حديث النفس حديث 4.