بازگشت

از كلمات قصار


1- قال له رجل اوصني قال و تقبل؟ قال نعم. قال: توسد الصبر، و اعتنق الفقر، و ارفض الشهوات، و خالف الهوي، و اعلم انك لن تخلو من عين الله فانظر كيف تكون.

ترجمه: مردي خدمتش عرض كرد مرا وصيتي فرما (اندرزي ده).

فرمود مي پذيري؟ عرض كرد آري. فرمود صبر را بالش خود كن و فقر را در آغوش بگير، و شهوات را ترك كن، و با هواي نفس مخالفت نما و بدان كه يقينا تو از چشم خدا دور نيستي، پس بنگر كه چگونه هستي.

2- اوحي الله الي بعض الانبياء: اما زهدك في الدنيا فتعجلك الراحة، و اما انقطاعك الي فيعز زك بي ولكن هل عاديت لي عدوا و واليت لي وليا؟

ترجمه: خداوند به يكي از پيغمبران وحي فرستاد كه اما زهد تو درباره دنيا شتاب كردنت براي آسودگي است، و اما بريدن تو از خلق و رو آوردنت به سوي من موجب عزت تو در پيشگاه من است، ولي آيا به خاطر من با دشمنم دشمني و با دوستم دوستي نمودي؟ (اين موضوع همان تولي و تبري است كه جزو فروع دين است.)



[ صفحه 180]



3- من شهد امرا فكر هه كان غاب عنه، و من غاب عن امر فرضيه كان كمن شهده

ترجمه:

كسي كه در كاري حضور داشته و آن را ناخوشايند شمارد مانند شخص غايبي است كه از آن كار آگاه نبوده است، و كسي كه در امري حاضر نباشد ولي (پس از اطلاع از وقوع آن) بدان راضي باشد مانند كسي است كه خود در موقع انجام آن كار حضور داشته است.

4- من اصغي الي ناطق فقد عبده، فان كان الناطق عن الله فقد عبدالله، و ان كان الناطق ينطق عن لسان ابليس فقد عبد ابليس.

ترجمه: هر كس (به سخنان) گوينده اش گوش دهد او را پرستيده است، پس از گوينده از جانب خدا است (سخنانش مورد رضاي خدا است) پس خدا را پرستيده، و اگر گوينده از زبان شيطان سخن گويد در اين صورت شيطان را پرستيده است!

5- تأخير التوبة اغترار، و طول التسويف حيرة، و الاعتلال علي الله هلكة، و الاصرار علي الذنب امن لمكر الله، (و لا يأمن مكر الله الا القوم الخاسرون) [1] .

ترجمه: توبه را پس انداختن فريب خوردن است، و زياد امروز و فردا كردن در انجام كارها حيرت و سرگرداني است، و عذر تراشي در برابر خدا نابودي است، و اصرار بر انجام گناه از مكر خدا آسوده بودن است، و از مكر خدا



[ صفحه 181]



ايمن نباشد مگر زيانكاران.

6- اظهار الشي ء قبل ان يستحكم مفسدة له

ترجمه: اظهار كاري كه هنوز اساس آن محكم نيست موجب فساد و خرابي آن كار است.

7- المؤمن يحتاج الي ثلاث خصال توفيق من الله و واعظ من نفسه و قبول ممن ينصحه [2] .

ترجمه: مؤمن به سه خصلت احتياج دارد، به توفيق از جانب خدا، و به پندگوئي از نفس خود، و قبول از هر كسي كه باشد.

8- كيف يضيع من الله كافله و كيف ينجو من الله طالبه؟

ترجمه: چگونه ضايع مي شود كسي كه خداوند كفيل و نگاه دارنده اوست و چگونه نجات مي يابد كسي كه خداوند (براي عقوبت وي) در طلب اوست؟

9- من انقطع الي غير الله و كله الله اليه.

ترجمه: كسي كه از خدا بريد و به غير او پيوست خداوند او را به آن ديگري واگذار مي كند.

10- و من عمل علي غير علم كان ما يفسد اكثر مما يصلح!

ترجمه: كسي كه بدون علم و آگاهي كاري را انجام دهد فساد و تباهيش در آن كار بيش از اصلاح آن است!

11- من اطاع هواه اعطي عدوه مناه



[ صفحه 182]



ترجمه: كسي كه هواي نفس خود را پيروي كند به دشمنش آرزوي او را بخشيده است (هواي نفس دشمن او است).

12- من هجر المداراة قاربه المكروه و من لم يعرف الموارد اعيته المصادر.

ترجمه: هر كه ترك مدارا كند ناخوشايندي همراه او شود و هر كه راه ورود به امور را نشناسد در خروج از آنها به زحمت مي افتد.

13- من انقاد الي الطمأنينة قبل الخبرة فقد عرض نفسه للهلكة و العاقبة المتعبة.

ترجمه: هر كه پيش از تجربه و آزمايش، به آرامش و اطمينان خاطر گردن نهد خود را در معرض هلاكت و عاقبت پر رنج و تعبي قرار داده است.

14- من عتب من غير ارتياب اعتب من غير استعتاب

ترجمه: هر كس بي جهت ملامت گردد از او دلجوئي و رضايت حاصل شود بدون اينكه خود در طلب رضا باشد.

15- راكب الشهوات لاتستقال له عثرة

ترجمه: كسي كه شهوت راني را پيشه خود كند لغزش وي ناديده گرفته نمي شود.

16- الثقه بالله تعالي ثمن لكل غال و سلم الي كل عال

ترجمه: وثوق و اعتماد به خداوند تعالي بهاي هر چيز گرانقدر بوده و نردباني است به سوي هر مقام عالي.

17- اياك و مصاحبة الشرير فانه كالسيف المسلول يحسن منظره و يقبح اثره.



[ صفحه 183]



ترجمه: از مصاحبت شخص شرير اجتناب كن زيرا او مانند شمشير كشيده شده است كه تماشايش نيكو ولي اثرش زشت است.

18- اذا نزل القضاء ضاق الفضاء.

ترجمه: چون قضا پيش آيد فضا تنگ گردد.

19- كفي بالمرء خيانة ان يكون امينا للخونة.

ترجمه: در خائن بودن مرد همين كافي است كه براي خائنان امين قرار گيرد.

20- عز المؤمن عناه عن الناس.

ترجمه: عزت مؤمن بي نيازي او از مردم است.

21- نعمة لا تشكر كسثية لاتغفر.

ترجمه: نعمتي كه شكر آن بجا آورده نشود مانند گياهي است كه آمرزيده نشود.

22- لايضرك سخط من رضاه الجور

ترجمه: غضب كسي كه خشنودي او در جور و ستم است به تو ضرر نرساند.

23- من يرض من اخيه بحسن النية لم يرض منه بالعطية. [3] .

ترجمه: كسي كه به حسن نيت از برادر خود خشنود نشود به بخشش و عطاء از او خشنود نگردد.

24- قد عاداك من ستر عنك الرشد اتباعا لما تهواه



[ صفحه 184]



ترجمه: كسي كه راه رستگاري را براي پيروي از دلخواه تو از تو پنهان كند به تو دشمني كرده است.

25- الحوائج تطلب بالرجاء و هي تنزل بالقضاء و العافية احسن عطاء

ترجمه: نيازمنديهاي آدمي با اميد (به خدا) خواسته مي شود و آنها به قضاي الهي نازل گردند و عافيت بهترين عطاء و بخشش خداوند است.

26- لا تعادي احدا حتي تعرف الذي بينه و بين الله تعالي، فان كان محسنا فانه لا يسلمه اليك و ان كان مسيئا فان علمك به يكفيه فلا تعاده.

ترجمه: دشمن نگيري كسي را تا بشناسي آنچه را كه ميان او و خداي تعالي است پس اگر او نيكوكار باشد آن را به تو تسليم نمي كند و اگر بدكار باشد علم تو به بدي او او را كفايت مي كند پس با او دشمني مكن.

27- لاتكن وليا لله في العلانية و عدوا له في السر

ترجمه: در آشكارا براي خدا دوست و در پنهاني براي او دشمن مباش.

28- التحفظ علي قدر الخوف

ترجمه: حفظ و نگهداري هر چيزي به ميزان خوف از فقدان آن است.

29- الايام تهتك لك الامر عن الاسرار الكامنة [4] .

ترجمه: روزگار براي تو از روي اسرار نهفته پرده بر مي دارد.

30- من استفاد اخا في الله فقد استفاد بيتا في الجنة

ترجمه: هر كه براي خدا با كسي دوستي كند خانه اي در بهشت بدست آورده است.



[ صفحه 185]



31- القصد الي الله تعالي بالقلوب ابلغ من اتعاب الجوارح بالاعمال

ترجمه: با دلها به سوي خداي تعالي قصد نمودن رساتر از به زحمت انداختن اعضاء بدن به وسيله ي اعمال است (در اعمال عبادي بايد حضور قلب داشت)

32- اصبر علي ما تكره فيما يلزمك الحق و اصبر عما تحب فيما يدعوك الي الهوي. [5] .

ترجمه: بر آنچه تو را ناپسند آيد و تو را به حق مردم ملزم مي كند صبور باش و (بر انجام ندادن) آنچه تو را پسند آيد و تو را به سوي هوي و هوس دعوت مي كند شكيبائي نما.

33- اربع خصال تعين المرء علي العمل: الصحة و الغني و العلم و التوفيق.

ترجمه: چهار خصلت است كه انسان را بر عمل كمك مي كند: سلامت و تندرستي، توانگري، و دانش، و توفيق از جانب خدا

34- ان لله عبادا يخصهم بالنعم و يقرها فيهم ما بذلوها فاذا منعوها نزعها عنهم و حولها الي غيرهم.

ترجمه: براي خداوند بندگاني است كه آنها را بر نعمتها اختصاص داده است و مادامي كه آن را (در راه خدا) مبذول مي دارند خداوند آن نعمتها را در آنان ثابت نگه مي دارد و چون از انفاق آن خودداري نمايند خدا نعمتها را از آنها مي ستاند و به ديگران بر مي گرداند.



[ صفحه 186]



35- من استغني بالله افتقر الناس اليه و من اتقي الله احبه الناس.

ترجمه: هر كس (در نتيجه ي توكل) به خدا استغناء جويد مردم به او نيازمند شوند و هر كه از خدا تقوي داشته باشد مردم او را دوست دارند.

36- ما عظمت نعمة الله علي احد الا عظمت اليه حوائج الناس، فمن لم يتحمل تلك المؤنة عرض تلك النعمة للزوال

ترجمه: نعمت خدا بر كسي بزرگ نشد مگر اينكه حوائج مردم به او بزرگ گرديد (مسؤوليت او در برابر مردم بيشتر شد) پس هر كه نتواند زحمت چنين مسئوليتي را تحمل كند آن نعمت را در معرض زوال قرار داده است.

37- اهل المعروف الي اصطناعه احوج من اهل الحاجة اليه لان لهم اجره و فخره و ذكره، فمهما اصطنع الرجل من معروف فانما يبتدي فيه بنفسه.

ترجمه: اهل معروف به نيكوئي خود از نيازمندان به نيكي محتاج ترند زيرا كه پاداش و فخر و ياد آن براي آنها است پس هر گاه مرد عمل نيكي كند بايد از خود شروع نمايد.

38- من كثر همه سقم جسمه.

ترجمه: هر كه غم و اندوهش زياد شود تنش بيمار گردد.

39- عنوان صحيفة المسلم حسن خلقه

ترجمه: عنوان نامه ي مسلم خوش خلقي اوست.

40- الجمال في اللسان و الكمال في العقل

ترجمه: جمال آدمي در زبان او و كمال وي در عقل اوست.

41- العفاف زينة الفقر، و الشكر زينة البلاء، و التواضع زينة الحسب،



[ صفحه 187]



و الفصاحة زينة الكلام، و الحفظ زينة الرواية، و خفض الجناح زينة العلم، و حسن الادب زينة العقل، و بسط الوجه زينة الحلم، و ترك ما لايغني زينة الورع.

ترجمه: عفاف و خودداري زينت فقر است، و سپاسگزاري زينت گرفتاري، و فروتني زينت حسب، و فصاحت و شيوائي زينت سخن، و حفظ كردن زينت روايت، و فروتني و افتادگي زينت علم، و حسن ادب زينت عقل، و گشاده روئي زينت حلم، و ترك آنچه بي فايده است زينت پارسائي است.

42- حسب المرء من كمال المروة ان لا يلقي احدا بما يكره، و من حسن خلق الرجل كفه اذاه، و من سخائه بره بمن يجب حقه عليه، و من كرمه ايثاره علي نفسه، و من انصافه قبول الحق اذابان له، و من نصحه نهيه عما لايرضاه لنفسه، و من حفظه لجوارك تركه توبيخك عند اسائتك مع علمه بعيوبك، و من رفقه تركه عذلك بحضرة من تكره، و من حسن صحبته لك اسقاطه عنك مؤنة التحفظ، و من علامة صداقته كثرة موافقته و قلة مخالفته، و من شكره معرفة احسان من احسن اليه، و من تواضعه معرفته بقدره، و من سلامته قلة حفظه لعيوب غيره و عنايته باصلاح عيوبه.

ترجمه: براي كمال مروت مرد كافي است كه با كسي چنان برخورد نكند كه او را خوش نيايد، و از خوش خلقي مرد است كه آزار خود را از ديگران باز دارد، و از سخاوت مرد نيكي او بر كسي است كه حق آن كس بر او واجب است، و از كرم او مقدم داشتن ديگران است بر خود، و از انصاف او است كه حق را وقتي براي وي آشكار شد بپذيرد، و از خيرخواهي او نهي وي از چيزي است كه آن را براي خود نپسندد، و از نگهداشتن حق همسايگي تو بر او اين است كه چون



[ صفحه 188]



از تو بدي بيند با وجود علم به عيوب تو ترك توبيخ تو را كند، و از رفاقت او ترك ملامت تو در حضور كسي است كه تو را از او خوش نيايد، و از خوشي صحبتي او با تو زحمت خودداري از صحبت را از تو برداشتن است،

و از علامت دوستي او اين است كه در كارها با تو زياد موافق باشد و كمتر مخالفت كند، و از شكرگزاري او شناختن نيكي كسي است كه به وي نيكي نموده است. و از تواضع او شناختن قدر خويشتن است، و از سلامت او اين است كه به عيوب ديگران كمتر بپردازد و به اصلاح عيوب خويش توجه نمايد.

43- العامل بالظلم و المعين عليه و الراضي به شركاء.

ترجمه: ستم كننده و كمك آن و كسي كه راضي به ستمكاري است هر سه در عمل ظلم شريكند.

44- من اخطأ وجوه المطالب خذلته الحيل، و الطامع في وثاق الذل، و من احب البقاء فليعد للمصائب قلبا صبورا.

ترجمه: كسي كه در شناختن راه كارها خطا كند چاره ي جوئي هايش او را خوار گرداند، طعم كار در بند خواري است، هر كس بقاء در دنيا را دوست دارد بايد براي مصائب آن دل شكيبائي را آماده نمايد.

45- العلماء غرباء لكثرة الجهال بينهم.

ترجمه: دانشمندان به علت زياد بودن نادانان در ميان آنها غريب اند.

46- الصبر علي المصيبة علي الشامت بها.

ترجمه: صبر انسان بر مصيبت وارده، خود مصيبتي است بر شماتت كننده ي او.

47- ثلاث يبلغن بالعبد رضوان الله: كثرة الاستغفار و لين الجانب و



[ صفحه 189]



كثرة الصدقة.

ترجمه: سه چيز بنده را به خشنودي خداي تعالي مي رسانند: كثرت استغفار نرم خوئي و زياد صدقه دادن.

48- و ثلاث من كن فيه لم يندم: ترك العجلة، و المشورة، و التوكل علي الله عند العزم.

ترجمه: سه چيز است كه هر كس آنها را دارا باشد پشيمان نشود: ترك شتاب، مشورت كردن، و توكل بر خدا موقع قصد كاري.

49- لو سكت الجاهل ما اختلف الناس.

ترجمه: اگر نادان سكوت اختيار مي كرد مردم با يكديگر اختلاف نداشتند.

50- مقتل الرجل بين فكيه.

ترجمه: قتلگاه مرد ميان دو فك (زبان) اوست.

51- ثلاث خصال تجتلب بهن المحبة: الانصاف في المعاشرة، و المواساة في الشدة و الانطواء علي قلب سليم.

ترجمه: سه خصلت محبت را جلب مي كنند: در معاشرت با مردم رعايت انصاف كردن، مواسات در شدت و سختي، و داشتن قلب سليم

52- الناس اشكال و كل يعمل علي شاكلته

ترجمه: مردم از نظر خوي و طينت به اشكال مختلف اند و هر كس به مقتضاي فطرت و سجيه ي خود عمل مي كند.

53- الناس اخوان فمن كانت اخوته في غير ذات الله فانها تعود



[ صفحه 190]



عداوة و ذلك قوله تعالي: الا خلاء يومئذ بعضهم لبعض عدو الا المتقين [6] .

ترجمه: مردم برادرانند پس كسي كه برادري و دوستي او در راه غير خدا باشد آن دوستي به دشمني بر مي گردد و اين است فرمايش خداي تعالي دوستان در آن روز قيامت بعضي دشمن بعضي هستند جز پرهيزكاران

54- من استحسن قبيحا كان شريكا فيه

كسي كه كار زشتي را نيكو شمارد در آن فعل زشت با فاعل آن شريك است.

55- كفر النعمة داعية المقت و من جازاك بالشكر فقد اعطاك اكثر مما اخذ منك

ترجمه: كفران نعمت موجب دشمني (خدا) مي شود و كسي كه به وسيله ي سپاسگزاري تو را پاداش دهد به تو بيشتر از آنچه از تو گرفته داده است.

56- لاتفسد الظن علي صديق قد اصلحك اليقين له

ترجمه: هرگز به دوستي كه يقين به دوستي او داشته اي بدگمان مباش.

57- من وعظ اخاه سرا فقد زانه و من وعظه علانية فقد شانه.

ترجمه: هر كس برادرش را در خفا اندرز و نصيحت كند او را زينت داده و كسي كه آشكار را (در حضور مردم) او را پند دهد از او عيب گوئي كرده است

58- لايزال العقل و الحمق يتغالبان علي الرجل الي ان يبلغ ثماني عشرة سنة فلما بلغها غلب عليه اكثر هما فيه.

ترجمه: عقل و حماقت در وجود انسان تا سن 18 سالگي با هم در حال



[ صفحه 191]



مغالبه و منازعه اند و چون شخص بدان سن رسيد هر يك از آن دو كه در انسان بيشتر است بد و غالب مي شود.

59- ما انعم الله عزوجل علي عبد نعمة فعلم انها من الله الا كتب الله علي اسمه شكرها قبل ان يحمده عليها، و لا اذنب عبد ذنبا فعلم ان الله مطلع عليه و انه ان شاء عذبه و ان شاء غفرله الا غفر له قبل ان يستغفره.

ترجمه: هر نعمتي كه خداوند عزوجل به بنده اي ارزاني دارد و او بداند كه آن نعمت از جانب خدا است خداوند پاداش شكر آن نعمت را پيش از آنكه آن بنده خدا را سپاسگزاري كند به نام وي مي نويسد، و هر بنده اي كه مرتكب گناهي شود و بداند كه خداوند از آن آگاه بوده و اگر خواست او را عذاب كند و يا خواست مي آمرزدش پيش از آنكه آن بنده طلب آمرزش كند خدا او را مي آمرزد.

60- الشريف كل الشريف من شرفه علمه و السؤدد كل السؤدد لمن اتقي الله ربه.

ترجمه: شريف به تمام معني كسي است كه عملش او را شريف گرداند و آقائي تماما براي كسي است كه از خداوند كه پروردگار اوست بترسد.

61- لاتعاجلوا الامر قبل بلوغه فتندموا، و لايطولن عليكم الامل فتقسوا قلوبكم، و ارحموا ضعفاء كم و اطلبوا الرحمة من الله بالرحمة لهم.

ترجمه: به انجام كاري كه موقعش نرسيده است شتاب نكنيد كه پشيمان مي شويد و آرزو بر شما طولاني نباشد كه قلب تان قساوت گيرد، و به ناتوان خود رحم كنيد و به وسيله ي ترحم بر آنها رحمت خدا را خواستار شويد.

62- من امل فاجرا كان ادني عقوبته الحرمان.



[ صفحه 192]



ترجمه: هر كس به فاجري اميدوار شود كمترين عقوبتش محروميت است.

63- موت الانسان بالذنوب اكثر من موته بالاجل، و حياته بالبر اكثر من حياته بالعمر.

ترجمه: مرگ انسان به وسيله ي گناهان بيشتر از مرگ او به اجل و سرآمد عمر است، و زندگي او به وسيله ي اعمال نيكو بيشتر از زندگي وي در دوران عمر است.

64- لو كانت السموات و الارض رتقا علي عبد ثم اتقي الله تعالي لجعل الله له منها مخرجا.

ترجمه: اگر آسمانها و زمين بر بنده اي تنگ گيرند و سپس او به خداي تعالي تقوي داشته باشد يقينا خداوند برايش راه خروج از آن گرفتاري را فراهم نمايد.

65- التوكل علي الله نجاة من كل سوء و حرز من كل عدو، و الدين عز، و العلم كنز، و الصمت نور، وغاية الزهد الورع، و لا هدم للدين مثل البدع، و لا افسد للرجال من الطمع، و بالراعي تصلح الرعية، و بالدعاء تصرف البلية، و من ركب مركب الصبر اهتدي الي مضمار النصر، و من غرس اشجار التي اجتني ثمار المني

ترجمه: [7] .

توكل بر خداي تعالي (در امور) موجب نجات از هر بدي و حرز و



[ صفحه 193]



نگاه دارنده از هر دشمن است، و دين مايه ي عزت (آدمي) است.

و علم و دانش (مانند) گنج است، و خاموشي (چون) نور است، و غايت و نتيجه ي زهد پارسائي است، و براي دين خراب كننده اي مانند بدعت ها نيست، و براي مردان چيزي تباه كننده تر از طمع نيست، و كار رعيت با رهبر و سرپرست اصلاح يابد، و به وسيله ي دعاء و گرفتاري برطرف مي شود، و كسي كه به مركب صبر سوار شود به ميدان فتح و پيروزي هدايت يابد، و كسي كه درختهاي پرهيزكاري غرس كند ميوه هاي آرزو را مي چيند.



[ صفحه 194]




پاورقي

[1] سوره ي اعراف آيه ي 99.

[2] تا شماره 7 از تحف العقول - كلمات قصار نقل شده است.

[3] شماره ي 8 الي 23 از اعيان الشيعه جلد 4 ق 2 صفحه ي 170 نقل از الدرة الباهرة.

[4] شماره ي 24 الي 29 از بحارالانوار جلد 78، صفحه ي 365 نقل از اعلام الدين.

[5] شماره ي 30 الي 32 از انوار البهيه صفحه ي 133.

[6] سوره ي زخرف آيه ي 67.

[7] شماره ي 33 الي 65 از نورالابصار شبلنجي صفحه ي 181-180 و از فصول المهمه ابن صباغ مالكي صفحه ي 292-290 نقل شده و شيخ اربلي در كشف الغمه مي نويسد كه امام جواد عليه السلام اين احاديث را به وسيله آباء گراميش از علي عليه السلام روايت كرده است. كشف الغمه صفحه ي 282.