بازگشت

ابوتمام حبيب بن اوس الطائي


علامه ي حلي در كتاب خلاصة الاقوال مي نويسد كه ابوتمام امامي مذهب بود و براي اهل بيت شعر بسيار گفته است و احمد بن الحسين نقل كرده كه نسخه ي



[ صفحه 168]



كهنه اي را ديدم كه شايد در ايام ابوتمام و يا نزديك زمان وي نوشته شده بود و در آن قصيده اي از ابوتمام بود كه ائمه ي اطهار عليهم السلام را تا امام جواد عليه السلام ذكر كرده بود و در مورد ائمه ي بعد از آن حضرت چيزي قيد نشده بود زيرا ابوتمام در ايام حضرت ابي جعفر عليه السلام از دنيا رفته است.

ابوتمام از نظر فصاحت و بلاغت در زمان خود يگانه و بي نظير بود و چنان كه گفته اند غير از قصائد و قطعات چهارده هزار ارجوزه از عرب حفظ داشته و در صناعت شعر مقامي رفيع داشت.

ابراهيم بن مدبر با آنكه از اهل علم و ادب بود از اشعار وي چيزي حفظ نمي كرد زيرا او را دشمن مي داشت و حتي گاهي لعن مي نمود! روزي شخصي چند بيتي از اشعار ابوتمام را بدون نسبت دادن به وي از براي ابراهيم خواند، ابراهيم را اشعار مزبور خوش آمد و به فرزندش دستور داد كه آنها را در پشت كتابي بنويسد، پس از آنكه اشعار نوشته شد بعضي گفتند اي امير اين اشعار از ابوتمام است، ابراهيم چون اين سخن بشنيد به فرزند خود گفت كه آن صفحه را پاره كند!

مسعودي اين عمل ابراهيم را ناپسند دانسته و گفته است كه شخص عاقل بايد درصدد آموختن باشد چه از دوست باشد و چه از دشمن، چه از شخص فرومايه و چه از شخص شريف چنان كه از اميرالمؤمنين عليه السلام روايت شده است كه فرمود:

الحكمة ضالة المؤمن فخذ ضالتك ولو من اهل الشرك.

يعني حكمت گمشده ي مؤمن است پس گمشده ات را بگير ولو از اهل شرك (مشركين) باشد.

و همچنين از ابوذر جمهر حكيم نقل شده كه من از هر چيزي صفت نيك او را دريافتم حتي از سگ و گربه و خوك و كلاغ! گفتند از سگ چه آموختي؟



[ صفحه 169]



گفت الفت و وفاي او را كه نسبت با صاحبش دارد!

گفتند از كلاغ چه آموختي؟ گفت شدت احتياط و هوشياري او را!

گفتند از خوك چه صفتي آموختي؟ گفت اين عادت را كه اول سپيده دم براي حوائج خود قيام مي كند!

گفتند از گربه چه آموختي؟ گفت تملق او را موقعي كه چيزي بخواهد! ابوتمام در سال 231 در زمان واثق بالله در شهر موصل وفات نمود [1] .


پاورقي

[1] منتهي الآمال جلد 2 صفحه ي 240-239.