بازگشت

مظهر اسماء الهي




مظهر اسماء رب العالمين

هست در عالم جواد العارفين



هست در حسن و ملاحت بي نظير

آسمان وحي را باشد بشير



نور چشمان علي موسي الرضا

اي پناه خلق و جمله ي ماسوي



كشتي درياي جود و رحمتي

نوح فيض و ناخداي قدرتي



[ صفحه 163]



تاج بخش تاجداران، تاجدار

حجت بر حق، شه گردون مدار



چون زمام هر دلي در دست تست

هستي عالم، همه از هست تست



خوان احسان تو بي پايان بود

مهر رويت، دارو و درمان بود



پرچم دين از تو جاويدان شده

از طفيلت، خلقت انسان شده



هر كسي شهد لقايت نوش كرد

حلقه ي امر ترا در گوش كرد



غنچه ي طوباي نخل فاطمه

زينت عرش برين را قائمه



خاطرش بهر پدر افسرده بود

قلبش از جور و جفا پژمرده بود



چون حمايت كرده از دين خدا

دين حق، جاويد ماند تا جزا



ليك ام الفضل مكار دغا

كرد زهري را مهيا در خفا



زهررا در كام آن مولا بريخت

رشته ي صبر و شكيب از هم گسيخت



در جواني بوستانش شد خزان

اوفتاد از پاي، آن سرو روان



بس كه آن ملعونه ظالم بود و پست

باب حجره از جفا بر شاه بست



عاقبت با لعل عطشان جان بداد

جان، به راه دين جد خود نهاد



كلك ماتم، سرشكسته از غمش

يادم آمد از حسين و ماتمش



در كنار آب، تشنه لب شهيد

جاي اشك، از چشم زينب خون چكيد



شد جواد، ار دفن با غسل و كفن

بود بي غسل و كفن، فخر زمن



قلب عالم شد از اين ماتم كباب

از تن عريان و ظل آفتاب



چون بهاي قطره ي خونش خداست

خون بگريد ماسوي بهرش، سزاست