حجره ي دربسته
دل افسرده ام با غم قرين است
كه در فكر جواد العارفين است
چرا غمگين در اين عالم نباشم
پريشان قلب ختم المرسلين است
شد از زهر جفا و كينه مسموم
جهان از ماتمش با غم قرين است
به هنگام شباب، از كيد دشمن
خزان، گلزار سلطان مبين است
ميان حجره ي در بسته بر او
زآهش، لرزه بر عرش برين است
غبار غم نشسته بر رخ ماه
گه قتل شه دنيا و دين است
لبش عطشان و جانش بر لبش بود
چنان جدش كه دريا آفرين است
هنوز در تمام كون، قطره
بپا شور عزا در شهر دين است