بازگشت

ديدار شيعيان با امام در موسم حج


در موسم حج، تعداد بسيار زيادي به قصد ديدار حضرت امام جواد عليه الصلوة و السلام، عازم زيارت خانه ي خدا شدند. از جمله: «محمد بن جمهور قمي»، «حسن بن راشد»، «علي بن مدرك» و «علي بن مهزيار». زماني كه به مدينه رسيدند، از جانشين حضرت امام رضا عليه الصلوة و السلام جويا شدند. عده اي به آنان پاسخ دادند كه: در سه ميلي مدينه قريه اي به نام «بصريا» قرار دارد و حضرت امام جواد عليه الصلوة و السلام در آنجا ساكنند. اين قريه را حضرت امام ابوالحسن اول - موسي كاظم عليه الصلوة و السلام - بنا كرده اند. زائران وارد محل اقامت حضرت امام جواد عليه الصلوة و السلام شدند و مشاهده كردند كه عده اي از مردم در آن جا گرد آمده اند، لذا، آنان نيز در ميان مردم نشستند. در آن حال «عبدالله» فرزند حضرت امام موسي كاظم عليه الصلوة و السلام وارد شد. با ورود او مردم به يكديگر گفتند، اين فرد امام ماست. در اين هنگام فقهاء فرياد اعتراض برآوردند، و گفتند: «از حضرت امام محمدباقر و امام صادق عليهما الصلوة و السلام به ما روايت رسيده كه محال است، دو برادر به جز حضرت امام حسن و حضرت امام حسين عليهما الصلوة و السلام، هر دو امام باشند. بنابراين، «عبدالله» امام ما نيست.» مردي از عبدالله پرسيد: «نظرت درباره ي مردي كه زن خود را به تعداد ستارگان آسمان طلاق دهد چيست؟» عبدالله در پاسخ وي گفت: قسم به كركس پرنده و كركس افتاده، كه زن در اول ماه خرداد بايد از



[ صفحه 112]



شوهرش جدا شود. با شنيدن اين فتوا حاضران در مجلس را اندوه و حيرت فراگرفت. [1] .

مردي ديگر پرسيد: فتواي شما در مورد مردي كه با چهارپايي، عمل زشتي انجام دهد چيست؟ پاسخ داد: بايد دستش را قطع كرد. و همچنين بايد صد تازيانه به او زد و تبعيدش كرد. اين فتوا، براي حاضران، بسيار گران و مايه ي شگفتي بود، زيرا از هيچ يك از معصومين عليهم السلام اين گونه فتاوي را نشنيده بودند. همهمه ي حاضران بالا گرفت. آنان مي گفتند مسأله ي امامت تغيير كرد، سپس خواستند، مجلس را ترك كنند، كه دري از بالاي مجلس باز شد و «موفق» خادم حضرت امام جواد عليه الصلوة و السلام، پيشاپيش ايشان بيرون آمد. سپس حضرت امام جواد عليه الصلوة و السلام تشريف آوردند. جامه ي ايشان از دو پيراهن و يك شلوار عدني تشكيل مي شد. عمامه اي نيز بر سر داشتند كه دو تحت الحنك داشت، يكي از طرف جلو ديگري از عقب آويزان بود. در پاهاي مباركشان نعلين بقبالين بود. سلام دادند و نشستند. شكوه و بزرگي و جلال ايشان همه جا را غرق در سكوت كرد، زيرا كه مردم، انوار نبوت و ابهت خلافت الهي را در ايشان مشاهده كردند. سپس حضرت امام عليه الصلوة و السلام در جايگاه خود نشستند. همان شخص اول، سؤال خود را از ايشان پرسيد. امام عليه الصلوة و السلام در جواب فرمودند: «در كتاب خداوند اين آيه ي شريفه را قرائت كن.»: «الطلاق مرتان فامساك بمعروف او تسريح باحسان»

«طلاق دو مرتبه انجام مي گيرد (پس از آن) يا به شايستگي بايد نگاهداشت و يا به نيكي رها كرد»

يعني در بار سوم [2] و طلاق جز با پنج شرط صحيح نيست. «در طهر غير مواقعه» [3] ، اجراء شدن «صيغه» به «قصد»، و شهادت «دو شاهد عادل». اي سؤال



[ صفحه 113]



كننده آيا در قرآن در اين موضوع، عدد ستارگان آسمان ذكر شده است؟ وي پاسخ داد: نه [4] .

حضرت امام عليه الصلوة و السلام در پاسخ سؤال دوم فرمودند: فاعل بايد تعزير شود، پشت چهارپا علامت و داغ گذاشته شود و از شهر بيرون گردد، تا ننگ براي آن مرد نماند. [5] و قيمت آن را به عنوان خسارت پرداخت كند. هر نوع استفاده از آن چهارپا حرام است، و بايد به بيابان برده شود و در آن جا بماند تا مرگش فرارسد، يا گرگ و حيوان درنده اي آن را بخورد. آن مرد گفت: «عموي شما چنين و چنان فتوي داد.» حضرت امام جواد عليه الصلوة و السلام فرمودند: اي عمو، همانا بزرگ است نزد پروردگار كه فردا در مقابلش بايستي و به تو بفرمايد براي بندگانم به چيزي كه نمي دانستي فتوي دادي. در حالي كه ميان امت كسي كه از تو عالم تر باشد، وجود داشت.

عبدالله گفت: «برادرم حضرت امام رضا عليه الصلوة و السلام را ديدم كه همانند سخن من فتوي دادند.» حضرت امام جواد عليه الصلوة و السلام، اختلاف دو مسأله و دو فتوي را براي وي بيان فرمودند.

از حضرت امام جواد عليه الصلوة و السلام پرسيدند: شخصي قبر زني را مي شكافد و كفن او را مي دزدد و با وي عمل زشت انجام مي دهد. حكم او چگونه است؟ حضرت امام جواد عليه الصلوة و السلام فرمودند: به علت دزدي دستهايش قطع مي شود (طبق موازين شرعي)، براي زنا به وي حد زده مي شود، و از شهر براي عبرت مردم، تبعيد مي گردد. و اگر مرد، داراي همسر بوده است، به قتل مي رسد. [6] .

حاضران در مجلس خوشحال شدند. زيرا به هدف خود كه ديدار خورشيد امامت بود نايل آمده بودند و اعتقادشان به ولايت حضرت امام جواد عليه الصلوة و السلام محكم شد سپس مردم به ايشان روي آوردند و آنچه از مسائل ديني بر آنان مبهم بود، از حضرت سؤال كردند. به طوري كه گفته شده است؛ در يك جلسه حدود



[ صفحه 114]



سي هزار مسأله از حضرت امام جواد عليه الصلوة و السلام سؤال شد. [7] .

«موسي بن قاسم» خدمت حضرت امام جواد عليه الصلوة و السلام عرض كرد: قصد دارم به نيابت شما و نيز به نيابت پدر بزرگوارتان طواف كنم. اما مردم به من گفته اند، طواف به نيابت ائمه عليهم السلام جايز نيست. حضرت امام جواد عليه الصلوة و السلام در پاسخ فرمودند: هر اندازه مي تواني طواف كن كه جائز است. پس از سه سال موسي بن قاسم خدمت امام عليه الصلوة و السلام عرض كرد: «من از شما اجازه گرفتم تا به نيابت شما و پدرتان، عليهماالسلام طواف كنم، شما اجازه داديد. و من از جانب شما الي ما شاء الله طواف كردم. سپس چيزي به خاطرم رسيد و به آن عمل كردم. امام عليه الصلوة و السلام فرمودند: چه چيز؟ گفت: «روزي به نيابت حضرت رسول صلي الله عليه و آله و سلم طواف كردم. (امام جواد عليه الصلوة و السلام سه بار فرمودند: «صلي الله علي رسول الله»). روز دوم به نيابت حضرت اميرالمؤمنين عليه الصلوة و السلام، روز سوم به نيابت حضرت امام حسن عليه الصلوة و السلام، روز چهارم به نيابت حضرت امام حسين عليه الصلوة و السلام، روز پنجم به نيابت حضرت علي بن حسين عليه الصلوة و السلام، روز ششم به نيابت حضرت امام محمدباقر عليه الصلوة و السلام، روز هفتم به نيابت حضرت امام صادق عليه الصلوة و السلام، روز هشتم به نيابت حضرت امام موسي كاظم عليه الصلوة و السلام، روز نهم به نيابت پدر بزرگوارتان



[ صفحه 115]



حضرت امام رضا عليه الصلوة و السلام، و روز دهم نيز، اي آقاي من، به نيابت شما طواف كردم. و من به ولايت اينان به دين خداي تعالي متدين هستم. حضرت امام جواد عليه الصلوة و السلام فرمودند: به خدا سوگند، در اين صورت به ديني متدين هستي كه غير از آن از بندگان پذيرفته نمي شود. موسي بن قاسم گفت: بعضي مواقع به نيابت مادر شما حضرت فاطمه عليها الصلوة و السلام طواف كرده ام، و گاهي هم به اين نيت طواف نكرده ام. امام عليه الصلوة و السلام فرمودند: اين كار را زياد انجام بده كه بهترين كارهاي توست. [8] .

«ابوطالب قمي» اشعاري چند براي حضرت امام جواد عليه الصلوة و السلام نوشت و در آنها از حضرت امام رضا عليه الصلوة و السلام نيز ياد كرد، و درخواست كرد تا به وي اجازه دهند كه درباره ي اين دو امام بزرگوار اشعاري بسرايد حضرت امام جواد عليه الصلوة و السلام، قطعه ي شعر را بريدند، و در ابتداي آنچه از كاغذ مانده بود مرقوم فرمودند:

«قد احسنت فجزاك الله خيرا اندبني و اندب ابي.» [9] .

«احسنت، خداي تعالي به تو جزاي خير دهد. بر من و پدرم زاري كن و برايمان مرثيه بگوي.»



[ صفحه 116]




پاورقي

[1] مناقب، ابن شهر آشوب، ج 2، ص 429.

[2] اثبات الوصيه، مسعودي، ص 185.

[3] يعني: زن از عادت ماهيانه پاك باشد. و در اين پاكي با همسرش آميزش نداشته باشد. (ويراستار).

[4] مناقب، ابن شهر آشوب، ج 2، ص 429.

[5] اثبات الوصيه، مسعودي، ص 185.

[6] مناقب، ابن شهر آشوب، ج 2، ص 429.

[7] آنچه در حديث آمده است، بعيد به نظر مي رسد. زيرا اگر فرض كنيم هر سؤال يك سطر باشد، لازمه ي طرح همه ي سؤالات، زماني معادل سه بار ختم قرآن است. احتمال دارد، آوردن چنين رقمي، اشاره به كثرت آنچه از سخنان حضرت امام عليه الصلوة و السلام، استنباط مي شده، باشد. بدين معني كه، پاسخ ايشان شامل قواعد كلي بوده است. كه از هر قاعده، احكام فراواني استنباط مي گردد. همچنان كه اشاره شده بحار به اين مطلب است. نويسنده ي كتاب صحيفة الابرار در صفحه ي 300 از كتاب خويش، اين احتمال را تقويت كرده است كه بايستي بيشتر سؤالات و پاسخ آنها بسيار كوتاه بوده باشد. مثلا سؤال شده: «قاف» چيست؟ فرموده اند: كوهي است كه به دنيا محيط است. «صاد» چيست؟ چشمه اي است زير عرش. آيا مسح بر كفش جايز است؟ و آيا آمين گفتن بعد از حمد و دست بر سينه ايستادن در نماز جايز است؟ فرموده باشند: خير. و از اين قبيل سؤالات. احتمال ديگر آن است كه نامه ها و طومارهايي مشتمل بر مسائل فراوان به دستشان مي رسيده و معجزه وار پاسخ مي فرموده اند. درست مشابه آنچه كه در مورد پدران بزرگوار و معصومش عليهم السلام بود.

[8] فروع كافي، چاپ شده در حاشيه ي مرآة العقول، ج 3، ص 284، باب «الطواف و الحج عن الأئمة عليهم السلام».

[9] رجال، كشي. ص 350.