بازگشت

نام او را احمد بگذار


پس از شهادت امام هشتم (ع) هشتاد نفر از دانشمندان و فقهاي بغداد و شهرهاي ديگر براي انجام مراسم حج به مكه سفر كردند، در سر راه خويش به مدينه وارد شدند تا امام جواد (ع) را نيز ملاقات كنند اين گروه به خانه ي امام صادق (ع) كه خالي بود وارد شدند، در اين هنگام حضرت جواد كه خردسال بود وارد مجلس آنان شد، شخصي به نام «موفق» او را به حاضران معرفي كرد، همه به احترام ورود امام برخاستند و سلام كردند، آنگاه پرسش هايي عنوان شد كه امام به خوبي پاسخ داد و همه از اينكه آثار امامت را در آن وجود گرامي ديدند به امامت او اطمينان بيشتري پيدا كردند و خوشحال شدند.

يك تن از آنان به نام «اسحق» مي گويد من نيز در نامه اي ده سؤال نوشتم تا از آن حضرت بپرسم و با خود گفتم اگر آن بزرگوار به پرسش هاي من پاسخ داد از او تقاضا مي كنم كه دعا كند كه خدا فرزندي را كه همسرم به او حامله است پسر قرار دهد. مجلس به طول انجاميد و پيوسته از آن بزرگوار مي پرسيدند و او پاسخ مي داد در اين هنگام برخاستم بروم تا روز بعد نامه ي خود را به آن حضرت بدهم، امام تا مرا ديد فرمود:



[ صفحه 96]



«اسحق! خدا دعاي تو را مستجاب كرد، نام فرزندي را كه خدا در آينده به تو خواهد داد، احمد بگذار»! گفتم: سپاس خداي را بي ترديد اين همان حجت خداست.

اسحق به وطن خود بازگشت و خداوند پسري به او عنايت كرد و نام او را «احمد» گذاشت [1] .


پاورقي

[1] عيون المعجزات ص 109.