بازگشت

ژست هاي عوام فريبانه


«مسعودي» مي نويسد: وي نسبت به فقراء مهربان و در ميان عباسيان حسن شهرت داشت و در اين مورد داستان ياد شده در زير را نقل مي كند: «روزي معتصم در بين راه به پيرمرد ناتواني رسيد كه مركب سواريش در گل فرورفته و بار هيزم آن بر



[ صفحه 48]



زمين افتاده بود، او به پيرمرد كمك كرد و مركب او را از گل بيرون آورد و به نگهبانان دستور داد كه چهار هزار درهم به آن پيرمرد بدهند»

ولي بررسي زندگاني معتصم ساختگي بودن اين داستان را ثابت مي كند و اگر هم اتفاق افتاده است تظاهري بيش نبوده است، زيرا سفاكان و ستمگران گاهي به صورت نمايشي و براي سرپوش نهادن بر جرائم خود، كنار پيران افتاده مي نشينند و يتيمان را به بغل مي گيرند!! [1] .

تاريخ نشان مي دهد كه معتصم براي تحكيم پايه هاي قدرت خود حتي از ويران ساختن شهرها و كشتن مردم بي گناه فروگذار نمي كرده است.

به قول دانشمند شرق شناس «سر ويليام موير» در مقام مقايسه اين كار با آن ويراني هول انگيز كه معتصم در عموريه كرد گويد:

«معتصم پنداشت شرف حكم مي كند شهري كه دويست هزار جمعيت داشت و ثروت آن به مليون ها مي رسيد قرباني كند و با وجود اين همين خليفه از اسب پياده شد و لباس خويش بيالوده تا پير ناتواني را كه خرش به گل مانده بود رها كند راستي وقتي فرشته مرگ او را مي خواند كدام يك از اين دو عمل مايه ي خرسندي وي بود؟» [2] .

«الفخري» درباره ي معتصم مي گويد: «مردي صائب الرأي



[ صفحه 49]



و نيرومند بود. شجاعت او زبانزد خاص و عام بود. وي كه هشتمين خليفه ي عباسي بود، هشت سال و هشت ماه خلافت كرد و هشت پسر و هشت دختر داشت و هشت جنگ كرد و هشت ميليون درهم از خود به جاي گذاشت» [3] .

با توجه به جنايات معتصم، «دعبل خزاعي» شاعر مبارز و حق گوي اهل بيت، وي را به سگ اصحاب كهف تشبيه نموده چنين هجو كرده است:

«خلفاي بني عباس در كتب مورخان هفت نفرند و از هشتمي آن ها نام نبرده اند اصحاب كهف نيز (در آن غار منسوب به اصحاب كهف) هفت نفر بودند و صبح گاهان كه براي پيدا كردن آنها به غار رسيدند هشتمي آنها سگ آنها بود! من سگ اصحاب كهف را به مراتب بهتر از معتصم مي دانم چون كه معتصم داراي گناه فراوان است و سگ اصحاب كهف گناهي ندارد!.» [4] .




پاورقي

[1] مروج الذهب ج 3 ص 463.

[2] تاريخ سياسي اسلام ج 2 ص 72.

[3] تاريخ سياسي اسلام ج 2 ص 69.

[4]



ملوك بني عباس في الكتب سبعة

ولم يأتنا في ثامن منهم الكتب



كذلك اهل الكهف في الكهف سبعة

غداة ثووافيه و ثامنهم كلب



و اني لازهي كلبهم عنك رغبة

لأنك ذو ذنب و ليس له ذنب.