بازگشت

شواهد تاريخي


از لابه لاي كتب تاريخ شواهدي درباره آنچه از هدف مأمون بيان شد يافت مي شود كه عبارت است از:

1-تعيين مسير امام (ع) از مدينه به مرو.

مأمون به هيئتي كه امام را به سوي مرو حركت داد، دستور داده بود كه حضرت را از طريق بصره، اهواز، و فارس به خراسان بياورد و از راه كوفه، و كرمانشاه (باختران)، و قم عبور ندهد، روشن بود كه راه دوم از شهرهاي شيعه نشين مي گذشت و عبور امام از آن شهرها خطرهائي را براي دستگاه خلافت دربرداشت، حال، اگر مأمون در طرح انتقال خلافت به امام، صادق بود و نيتي صحيح داشت براي او چه ضرري داشت كه



[ صفحه 45]



امام از آن شهرها عبور نمايد.

2- در ميان هيئتي كه امام را در سفر مرو همراهي مي كردند، محمد بن جعفر الصادق (ع) را مي بينم او همان شخصي است كه سال قبل از آن ماجرا عليه مأمون در مكه قيام نموده و سپس سركوب شده بود.

بنابراين اگر هدف مأمون خاموش ساختن انقلاب شيعي نبود چه داعي داشت فردي را كه بر ضد او قيام نموده بود در جوار خود بياورد جز آنكه مي خواست اين گونه افراد را تحت نظر داشته باشد.

اگر امام وليعهدي را مي پذيرفت، به صورت يك مقام تشريفاتي و بي اختيار در مي آمد و به قول معروف كاسه همان كاسه مي شد و آش همان آش.

در چنين صورتي مأمون به نام امام هشتم (ع) هر جنايتي را مي خواست مرتكب مي شد و هيچ فردي از شيعيان و فرزندان علي (ع) نيز نمي توانست اعتراض كند بنابراين، مطالبي كه مأمون اظهار مي داشت از اين قبيل كه «من با خداي خويش پيمان بسته ام كه در صورت پيروزي بر برادرم امين، خلافت را به اهلش واگذار نمايم» يا اينكه «علي (ع) فرزندان عباس را در ايام خلافت به پست هاي گوناگون گماشت و من بايد از محبت هاي پدر شما تقدير كرده و آن را به گونه اي جبران كنم» اين جمله ها و مانند اينها در واقع سرپوشي بود كه مأمون روي اهداف و مقاصد سياسي خود مي كشيد و كار خود را از اين طريق توجيه مي كرد!



[ صفحه 46]



3- آنگاه كه مأمون از پذيرش خلافت توسط امام (ع) مأيوس شد، و ولايت عهدي را پيشنهاد نمود و امام باز نپذيرفت امام (ع) را تهديد به قتل كرد!، حال بايد ديد اگر وي واقعاً به حقانيت امام اعتقاد داشت چگونه چنين جسارتي مي كرد؟! آيا اين نشانه ي آن نيست كه وي تنها به هدف خود مي انديشيد؟.

4- در روز عيد فطر كه امام هشتم (ع) براي نماز عيد تشريف برد و توجه خاص مردم به آن حضرت جلب شد، وي دست و پاي خود را گم نمود و امام را مجبور به بازگشت نمود.

از اين قضيه به خوبي استفاده مي شود كه وي در فكر اعتلاي امام و بازگرداندن حق به ايشان نبود و گرنه چه فرصتي از اين بهتر كه شخصيت امام به مردم معرفي شود و در رسيدن حضرت به خلافت مؤثر افتد.

آنچه او را واداشت كه امام را از نيمه ي راه بازگرداند، ترس از اين بود كه خلافت و رياست وي در معرض خطر قرار گيرد.

5- مأمون امام را در مرو تحت كنترل قرار داده بود، و به جز افراد خاصي، كسي با امام رفت و آمد نمي كرد.

6- اگر واقعاً مأمون مي خواست حق را به اهلش بازگرداند مي بايست پس از شهادت امام، فرزند آن حضرت امام جواد (ع) را وليعهد خويش قرار دهد به ويژه آنكه تناسب سني امام جواد (ع) براي ولايت عهدي بيشتر بود زيرا مأمون در آن زمان (201 هجري) 31 ساله بود و امام هشتم (ع) بيش از پنجاه سال از عمر شريفش مي گذشت و سن آن حضرت طبق عادت، مناسب



[ صفحه 47]



ولايت عهدي مأمون نبود، در حالي كه سن امام نهم (ع) 24 سال كمتر از مأمون بود.