بازگشت

خشم و نفرت عمومي از حكومت عباسي


لكه هاي ننگي كه بر چهره ي آل عباس خورده بود و دستگاه خلافت را منفور ساخته بود، به پيشرفت اين نهضت ها كمك مي كرد، و مسلم بود كه اگر حكام عباسي چاره اي نينديشند رفته رفته ناامني و بي ثباتي همه جا را فراگرفته، آينده از آن اولاد علي (ع) خواهد بود.



[ صفحه 40]



اين يكي از مهم ترين عواملي بود كه خليفه ي تازه كار را بر آن مي داشت كه براي حكومت خود چاره اي بينديشد و روشي غير از روش پدران خود اتخاذ كند.

چنانكه قبلاً اشاره شد، حكومت بني عباس به خاطر ظلم و بيداد خود از يك سو، و خفقان و اختناق از سوي ديگر موجب مي شد كه فرزندان رسول خدا (ص): به خشم آمده و عليه دستگاه خلافت شورش بر پا كنند، و مردمي را كه از ظلم و ستم آنان به ستوه آمده بودند به دنبال خود كشانند [1] .

خلفاي بني عباس اين قيام ها را با خشونت و بي رحمي سركوب مي كردند و موجبات نفرت بيش از پيش مردم را فراهم مي ساختند، زيرا مردم از خود سؤال مي كردند كه مگر اينها نبودند كه به نام عموزادگان پيامبر مهار شتر خلافت را به چنگ گرفتند؟ پس چگونه با فرزندان پيامبر (ص): اينگونه رفتار مي كنند؟! چرا بايد گروهي از فرزندان خاندان رسالت در سياه چال هاي اينان تحت شكنجه باشند و گروهي ديگر در گوشه و كنار مملكت اسلام روزگار خويش را در اختفاء سپري نمايند؟!

اگر بخواهيم جنايات وحشيانه ي اين درنده خويان را درباره فرزندان نبوت به نگارش درآوريم از اصل بحث به دور خواهيم افتاد، همين بس كه بزرگ شاعر اهل بيت مي گويد:



[ صفحه 41]



«از بني اميه تمنا نداشتيم كه نيكي نمايند، آنان در قتل و كشتار فرزندان پيامبر معذور بودند زيرا كه از نخستين روز با بنياد اسلام دشمني داشتند، ولي بني عباس چه بهانه اي داشتند كه اين چنين رفتار كردند؟!» [2] .

آري، رفتار خشن و غير انساني بني عباس با خاندان رسالت پايه هاي حكومت آنان را سخت لرزان نمود و بيم آن مي رفت كه نهضتي همه جانبه از سوي خاندان رسالت آغاز شود، و شيعيان از آن هواداري نمايند، و نفرت عمومي پيشرفت نهضت را تسريع بخشد و همان گونه كه حكومت بني اميه سرنگون شد، حكومت بني عباس نيز به زباله داني تاريخ ريخته شود.

مأمون خليفه مدبر و سياستمدار تازه به دوران رسيده، اين جريان را به خوبي احساس مي كرد، وي با تفوقي كه بر پدران خود از نظر دانش و سياست و كياست داشت، اين واقعيت را لمس مي نمود، و در انديشه بود كه چگونه از انفجار اين مخزن باروت جلوگيري نمايد، بدون آنكه به موقعيت و قدرت خويش لطمه اي وارد نمايد، آتشي را كه زير خاكستر نهان بود، خاموش سازد.

آري، او دريافته بود كه كليد رمز موفقيت وي به دست آوردن دلهاي داغدار و آكنده از خشم آل علي (ع) مي باشد.



[ صفحه 42]




پاورقي

[1] ولي چون اين قيام ها با برنامه ريزي صحيح انجام نمي گرفت ناكام مي ماند و به همين جهت از جهت اينكه نيروهاي اين قيام، از نظر تشيع غالباً نيروهاي اصيلي نبودند، مورد تاييد صد درصد امامان قرار نمي گرفت هر چند آنان به غاصب بودن خلفا و حقانيت خود معتقدند بودند.

[2]



اري امية معذورين ان قتلوا

و لا اري لبني العباس من عذر



تتمه المنتهي ص 280 - تاريخ الخلفاء سيوطي ص 330.