بازگشت

نعم القادر الله


مبارزه ي سياسي ائمه (عليهم السلام) در پاره اي مواضع و اقدامات برجسته و قوي كه با جسارت و جرأت فراوان از خود نشان داده اند و داراي جنبه ي مبارزاتي قوي با دستگاه هاي حاكمه و مراكز سياسي و عقيدتي آنها بوده است، منحصر نبوده است.

بلكه كل حيات ائمه (عليهم السلام) داراي طبيعت مبارزاتي بوده است، به صورتي كه تمام حركات و كلمات و جهت گيري هاي آن حضرات و سراپاي روش زندگي آنان، حتي اكل و شرب، مشي و ركوب و رنگ لباسشان و حتي القاب آنان و نقش انگشتري هايشان، معني دار و پر از پيام بوده است.

ما در كتابي تحت عنوان: «نقش الخواتيم لدي الائمه عليهم السلام» به برخي از معاني و پيام هايي كه مقصود ائمه عليهم السلام از نقش انگشتري هايشان بوده است اشاره كرده ايم. تا اينكه به امام جواد (عليه السلام) رسيده چنين گفته ايم:

«پس از آنكه مأمون با اجبار امام رضا (عليه السلام) به قبول ولايتعهدي و بيعت گرفتن از مردم براي او و سپس تصفيه ي جسماني حضرتش با خورانيدن سم به او، توانست مسير حوادث و امور را به نفع خود



[ صفحه 116]



و در جهت تثبيت پايه هاي حكومت عباسي تغيير دهد.

و بعد از آنكه همه ي انقلابات را سركوب نموده و تمامي صداها را خفه كرده و موانع موجود بين مأمون و پدرزادگان عباسي اش برداشته شده، طبيعي بود كه مأمون و عباسيان و يارانشان احساس كنند كه به نهايت آرزوهايشان رسيده و به ارزشمندترين آرمان هايشان كه عبارت بود از محكم ساختن پايه هاي حكومت و سلطنتشان به طوري كه ديگر هيچ نيرويي توان ايستادن در برابر جبروت و سركشي آنان نداشته باشد، دست يافته اند...

ولي مي بينيم كه بعد از اين همه، نقش انگشتري امام جواد (عليه السلام) در برابر تمامي تصورات آنان قد علم مي كند و تمامي مظاهر سركشي و ستم آنان را محكوم مي كند، آن نقش اين جمله است: «نعم القادر الله - چه نيكو توانمندي است خدا»! اين جمله پيشتر نقش يكي از انگشتري هاي اميرالمؤمنين (عليه السلام) بوده است.