بازگشت

سانسور حقايق توسط دستگاه خلافت


پيشتر، مقاصد و نواياي مأمون را در مورد امام رضا (عليه السلام) و به طور كلي در مورد «امامت» شناختيم. بعد از رحلت امام رضا (عليه السلام) نيز، اين مرد در جهت رسيدن به همان مقاصد، راه خود را ادامه مي دهد و از همان خط مشي پيروي مي كند و توطئه هاي خود را عليه حركت تشيع و موقعيت اجتماعي آن كه به طور كلي حكومت عباسيان را تحت تأثير قرار مي داد، تعقيب مي نمايد.

با نگاهي كنجكاوانه به سير حوادثي كه بين امام جواد (عليه السلام)، از يك سو و هيأت حاكمه و در رأس آن، خليفه عباسي، مأمون و پس از مأمون، در مدتي كوتاه برادرش معتصم، از سوي ديگر جريان يافته است، به ميزان اصرار و حرص شديد حكومت در زدن ريشه ي «امامت» پي مي بريم. كه گاهي از راه تهي جلوه دادن آن از محتواي علمي، كه مهمترين عنصر و بزرگترين پايه و اساس امامت بود و گاه از راه مخدوش جلوه دادن عصمت ائمه (عليهم السلام)، با تلاش در جهت بدآوازه كردن آنان و ملكوك ساختن كرامت و قداست آنان نزد مردم. براي رسيدن به اين هدف خود وارد مي شدند.

با ملاحظه ي متون تاريخي به نظر مي رسد كه اين تلاش ها و اقدامات، گوناگون و مداوم بوده است و شايد آنچه كه تمام حقيقت را نشان بدهد به



[ صفحه 69]



دست ما نرسيده است و شواهدي كه در دسترس ما است فقط نشان دهنده ي گوشه اي كوچك و جزئي ناچيز از واقعيت هائي است كه گذشته است.

براي تأييد اين برداشت و تأكيد اين احتمال، در اينجا به گفته ي «محمد بن ريان» اشاره مي كنيم: «مأمون براي نيرنگ زدن به ابوجعفر (عليه السلام) به هر مكر و حيله اي دست زد و چون عاجز گشت و خواست دخترش را به نكاح او درآورد...». [1] .

اين كلام محمد بن ريان است ولي ما با مراجعه به متون تاريخي به بيش از دو يا سه كار كه مأمون در مقابل امام جواد (عليه السلام) انجام داد، برنمي خوريم و اين خود، نشان دهنده ي شدت كنترل و مراقبتي مي باشد كه مأمون - يعني نظام حاكم - در مورد ارباب قلم و تاريخ نگاران معمول مي داشته و از اينكه تمامي حقائق را براي تاريخ و نسل هاي آينده گزارش كنند بازشان مي داشته است.

به هر حال، اگر بخواهيم وقايع و حوادثي را كه از موانع مراقبت و سانسور گذشته و به دست ما رسيده اند را خلاصه كنيم، تحت چند عنوان متعرض آن وقايع مي شويم.


پاورقي

[1] مراجعه كنيد به: بحارالانوار، ج 50، ص 61، كافي، ج 1، ص 413 و مناقب ابن شهرآشوب، ج 4، ص 396.