بازگشت

شمشير دولبه


ترديدي نيست كه اگر شيعه، كه به اعتبار بخشيدن به عقل و احكام عقلي تا حد بسياري اهتمام مي ورزد و تمام مسائل و احكام خود را با دليل قاطع و برهان روشن و با حكم فطرت و عقل و وجدان، منطبق مي داند و به همين ويژگي مباهات مي كند و بر تمام مخالفانش فخر مي كند و بر ايستادگي بر اين مبنا و كوتاه نيامدن از آن، در هر شرائطي و با هر پيامدي، تأكيد مي كند - اگر چنين جمعيتي - شكست بخورد...



[ صفحه 47]



و اگر اين فرقه در شرائطي كه مردم مي بينند از آزادي عمل برخوردار است و مي تواند حرف خود را بزند، آن هم در مورد حساس ترين، مهمترين و دوربردترين مسأله كه محور و مدار اساسي ساير مسائل و در تمام زمينه ها است... ناكام شود، اين شكست، شكستي درهم كوبنده و نهائي خواهد بود و ديگر نمي تواند قد علم كند. به خصوص در زماني كه ساير عقائد و فرق در تلاش براي اثبات موجوديت و تثبيت خط فكري خود در گسترده ترين سطح ممكن و در نواحي مختلف جهان اسلام بودند. اين شكست آشكار، مي توانست شيعه را - خواه ناخواه - در برابر سه انتخاب مشكل قرار دهد:

1 - به نواحي دوردست و مناطق جهل و محروميت و بدوي و دور از نقاط درگيري و مبارزه طلبي فكري، انداخته شود. چنانچه تمامي فرقه هاي خوارج كه مبادي و اصولشان با احكام عقل و فطرت و وجدان سازگاري نداشت و نتوانست در برابر فكر و منطق مخالف ايستادگي كند، به چنين سرنوشتي دچار شدند.

2 - يا اينكه بسياري از افكار و عقائد خود را تعديل كند. به نحوي كه با فكر و عقيده ي همگاني كه از جانب حاكمان براي مردم تجويز شده، با ترور و وحشت. گرسنگي دادن يا تطميع و سپس تزوير، حمايت مي شود، موافق و سازگار درآيد...

يا دست كم به نحوي كه مخالف و ناهماهنگ با معتقدات عمومي نباشد، افكار و عقائد خود را تعديل نمايند. چنانچه در مورد فرقه ي «اباضيه» از فرق خوارج، چنين شد و ما در پژوهشي پيرامون خوارج (كه از خدا مي خواهيم توفيق تكميل و انتشار آن را در وقت مناسب بدهد) توضيح آن را آورده ايم.

3 - يا اينكه به درون گرايي روي آورده، به عقيده اي دروني كه درها



[ صفحه 48]



را به روي خود بسته، مبدل شود و در تاريكي هاي ابهام و گنگي بسر برد و جرأت ظاهر گشتن در برابر نور و پايان دادن به شبهات و اشكالات بيشتر افراد خود - شيعيان اسمي يا توارثي - را ندارد، چه رسد به اينكه در سطح همگاني، به پاسخگويي حريفان و مبارزه جويان بپردازد.