بازگشت

شيعه و موقعيت آنان


شيعه ي اماميه از شناخته شده ترين و مشهورترين فرقه ها و داراي رساترين برهان و سرسخت ترين مواضع در صحنه ي درگيري هاي فكري بود. تا آنجا كه نيرو و عظمت فكري دعوت شيعي بدان حد رسيده بود كه حكومت ناچار شد با رهبر و مقتداي آنان، يعني امام رضا (عليه السلام) (كه - ديروز - با آن روش مخصوص و بي نظير، يعني بيعت گرفتن براي ولايت عهدي، او و سپس سر به نيست كردنش با آن روش ترسويانه اي كه همه دانستند و در جاي خود آن را شرح داده ايم) سازش كند.

اين سازش اگر نشانه ي چيزي باشد، نشانه ي ميزان توان و نفوذ اين فرقه و تأثير آراء و اقوال آن در ميان مردم و در احساسات و موضع گيري هايشان مي باشد و اينكه فرقه هاي ديگر، اين فرقه را نيرومندترين حريف فكري و عقيدتي خود و مجهز به روشن ترين دليل و برهان مي ديدند كه اگر به آن فرصت داده شود، به زودي صحنه را در اختيار مي گيرد و با انديشه ي زنده و



[ صفحه 44]



پوياي خود و اساس و پايه اي كه در اعماق فكر و فطرت و خرد و وجدان انسانها دارد، گروه هاي مختلف مردم را زير پوشش مي گيرد...

آري، حادثه اي عقيدتي و در نوع خود بي نظير و مهم، همانند اين رويداد (امامت كودكي نورس!) به خصوص كه براي فرقه اي با آن ويژگي ها و در آن موقعيت پيش آمده، مي تواند توجه دشمنان اين فرقه را جلب كند. به ويژه كه تحريك از جانب حكومت و طبيعت ترديد برانگيز خود حادثه، با هم، زمينه را براي بهره برداري از وضعيت پيش آمده، براي شروع يورشي سخت و سرنوشت ساز، به منظور ساقط نمودن فكر اعتقادي اين فرقه، فراهم ساخت. بدون ترديد چنين يورشي دل حكومت را خنك مي كرد. بنابراين، به زودي با تمام توان به تدارك اين هجوم و به وجود آوردن شرائط مناسب براي موفقيت هر چه بيشتر طرح خود كه عبارت بود از: از سر راه برداشتن انديشه ي عقيدتي اين فرقه و حتي نابود ساختن آن از بيخ و بن، كمك مي كرد.

و اگر به اين هدف خود مي رسيدند، ديگر در تمام زمينه ها و براي بقاء و استحكام حكومت فرصت و مجال موفقيت به دست آورده بودند. چرا كه ديگر خطري جدي كه آينده ي عقيدتي و سياسي آنان را تهديد كند باقي نمي ماند.

آري، مقارن بودن آن نهضت فكري بسيار نيرومند، كه از آغاز و در زماني دراز، در حساس ترين مسائل، كه عبارت بود از موضوع امامت و رهبري، با اماميه درگيري داشت، با پديد آمدن شرائط جالب توجهي كه اين گمان را كه به سبب خردسالي امام جواد و پس از او امام هادي (عليهماالسلام) و ادامه ي اين وضع تا سال هاي متمادي، شديدترين سستي و ضعف در پايه هاي اعتقادي اين فرقه به وجود آمده است، در دشمنان ايجاد مي كرد، فرصتي مناسب براي تصفيه ي حساب فكري و به



[ صفحه 45]



اصطلاح افشاء ضعف مباني عقيدتي تشيع پديد آورده بود.

در چنين زمينه اي، براي طرح سؤالات بسيار و دامن زدن به شبهات متعدد در مورد بزرگترين اصل ديني كه به خاطر آن در گرداب هاي مهالك فرورفته شده و جان ها در باخته شده و مي شود. تا آنجا كه «شهرستاني» مي گويد: «بزرگترين اختلاف بين امت، اختلاف درباره ي امامت بوده، چرا كه درباره ي هيچ اصل ديني، به اندازه اي كه همواره درباره ي امامت شمشير كشيده شده، در اسلام شمشير كشيده نشده است» [1] فرصت فراهم بود.

آري، مردم مخالف، در موضوع سن امام (عليه آلاف التحية و السلام)، غوطه ور گشتند و آن را از جمله مدارك و دست آويزهايي كه به آنها امكان مي داد و در ادعاي امامت و رهبري و جانشيني رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) در زعامت و هدايت امت، از سوي آن حضرت، شبهه و شك ايجاد كنند، قرار دادند.

شخصي به حالت پرسش به آن حضرت عرض كرد: «آنها درباره ي كمي سن شما گفتگو مي كنند؟»

امام (عليه السلام) فرمود: «خداوند به داوود وحي فرستاد كه سليمان را جانشين خود قرار دهد. در حالي كه سليمان كودكي بود كه گوسفند به چرا مي برد». [2] .

و علي بن حسان به آن حضرت عرض كرد: «آقاي من، مردم، خردسالي شما را بر شما خرده مي گيرند؟!».

امام فرمود: «آنها از كلام خداوند چه خرده اي مي گيرند كه



[ صفحه 46]



مي فرمايد: «قل هذه سبيلي ادعوا الي الله علي بصيرة أنا و من اتبعني» [3] به خدا قسم، جز علي (عليه السلام) كه در آن زمان نه سال داشت كسي از پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) پيروي نكرده بود و من هم نه سال دارم». [4] .

و بالأخره، در اين خصوص برخي چنين گفته اند:

«پدرش وفات يافت و او در حالي كه هفت سال داشت جانشين پدر در امامت شد. پس عامه مسلمين، ولايت ائمه و رجوع به آنان را در حالي كه در سنين كودكي هستند، بر شيعه خرده گرفتند و عيب نهادند. به خصوص كه در عادات و رسوم عربي، در ولايت امر و رهبري، سن اهميت دارد. به اين جهت، امام جواد (عليه السلام) كه به سن بلوغ و رشد نرسيده بود خطرناكترين مشكلي بود كه شيعه با آن مواجه شده بود. [5] .


پاورقي

[1] الملل و النحل، ج 1، ص 24.

[2] كافي، ج 1، ص 314.

[3] استدلال به اين آيه شريفه، پيشتر نيز نقل شد.

[4] كافي، ج 1، ص 415. اين استدلال امام (عليه السلام) ناظر به چيزي است كه نزد غير شيعيان هم معروف است و آن خردسالي علي (عليه السلام) در زمان اسلام آوردن او است. پس اين استدلال در مرحله ي اول استدلال جدلي است.

[5] نظرية الامامة، ص 390.